۱. سکانس فرار اندی در فیلم the Shawshank redemption
فیلم رستگاری در شاوشنک محصول ۱۹۹۴ که براساس رمان کوتاهی از استیفن کینگ به نام «ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک» ساخته شده و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر در سایت IMDB، رتبه اول را به خود اختصاص داده است. این فیلم پر از سکانسها و دیالوگهای ماندگار است که با گذشت سالها هنوز موردعلاقه بسیاری از سینمادوستان است.
سکانس فرار اندی از زندان بیشک یکی از بهترین سکانسهای تاریخ سینما بهحساب میآید. وقتی او موفق میشود از سوراخی که مدتها مشغول کندن آن با چکش بود، فرار کند. چکشی که رد (مورگان فریمن) به او داده و گفته بود کندن دیوار با این چکش ششصد سال طول میکشد.
بازی زیبای تیم رابینز تأثیر به سزایی در نقش بستن این سکانس در ذهنها داشته است.
۲. سکانس صحبت کردن مورف با پدرش در interstellar
سکانسی که کوپر (متیو مککانهی) ویدیویی از طرف دخترش، مورف (جسیکا چستین) را تماشا میکند قطعا یکی از غمانگیزترین سکانسهای تاریخ سینماست. ویدیویی که مورف در آن خطاب به پدرش که برای نجات زمین به فضا رفته میگوید: «امروز تولدمه؛ و روز بهخصوصیه، چون تو بهم گفتی وقتی برگردی ممکنه هم سن و سال شده باشیم و امروز من همسن تو میشم تو روزی که ترکم کردی. پس زمان خوبیه که برگردی.»
گریهی متیو مککانهی در این سکانس، دیالوگهایی که مورف بیان میکند و داستان کلی فیلم این سکانس را به یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ سینما بدل کردهاست.
۳. سکانس پیشنهادی که نمیتونی رد کنی در فیلم godfather
سهگانهی پدرخوانده بی شک از بهترین فیلمهای تاریخ سینما به حساب میآید. این فیلم پر از سکانسهایی است که در ذهنها نقش بستهاند و حتی با گذشت چندین سال هنوز برخی دیالوگهای این فیلم را میتوان از زبان مردم شنید.
در بین تمام سکانسها، سکانسی که دان ویتو (مارلون براندو) به پسرخواندهاش (ال مارتینو) درباره هنرنمایی در یک فیلم سینمایی میگوید: «پیشنهادی که نمیتونی رد کنی.»؛ میتواند مشهورترین سکانس فیلم پدرخوانده ۱ باشد.
۴. سکانس دختربچهای با کت قرمز در فیلم schindler’s list
اگر فیلم بینظیر فهرست شیندلر را دیده باشید قطعا این سکانس از فیلم توجهتان را به خود جلب کرده است. البته این فیلم سکانسهای بینظیر زیادی داشت. اما سکانسی که در آن دختر بچهای دوستداشتنی با کت قرمز رنگ، در فیلمی که تماما سیاه و سفید است، توجهها را به خود جلب میکند. دختر بچهای که تک و تنها در میان جمعیت راه میرود و سپس خودش را در خانهای مخفی میکند.
۵. سکانس گریه اشپیلمن در فیلم the pianist
این فیلم که درباره زندگی پیانیست مشهور «ولادیسلاو اشپیلمن» در دوران جنگ جهانی دوم میباشد، پر از سکانسهای غمانگیز و البته بهیادماندنی است.
در سکانسی از این فیلم میبینیم که از شهری که اشپیلمن (آدرین برودی) در آن زندگی میکرد آوارهای بیشتر نمانده، اجساد مردم خیابانها را پر کرده و اشپیلمن گریهکنان در حال گذر از این جهنم است.
بازی فوقالعاده زیبای آدرین برودی در نقش اشپیلمن نهتنها این سکانس بلکه تمام فیلم پیانیست را به فیلمی که تا ابد در ذهنها میماند مبدل کرده است. برودی برای بازی در این نقش توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اصلی مرد را نیز از آن خود کند.
۶. سکانس من هنوز زندهام لعنتیها در فیلم papillon
این فیلم با بازی فوقالعاده استیو مک کویین و داستین هافمن، یکی از فیلمهای کلاسیک تاریخ سینماست. این فیلم نیز پر از سکانسهای بینظیر است که سخت میتوان از میان آنها یکی را انتخاب کرد، ولی شاید بتوان گفت زیباترین سکانس این فیلم، سکانس پایانس آن است. جایی که هنری پاپیون پس از فرار از زندان، بر فراز اقیانوس فریاد میکشد: «من هنوز زندهام لعنتیها.»
موسیقی متن زیبای این فیلم که پسزمینه این سکانس پخش میشود، این سکانس را به یکی از به یاد ماندنیترین سکانسهای تاریخ سینمای جهان تبدیل کردهاست.
۷. سکانس شیر یا خط در فیلم no country for old men
ماندگار شدن این سکانس در ذهن، بی شک به دلیل بازی زیبای خاویر باردم در آن است. صحنهای که آنتون(خاویر باردم) برای کشتن یا نکشتن یک مغازهدار شیر یا خط میاندازد و از مرد میخواهد که بین شیر یا خط انتخاب کند. مرد شیر را انتخاب میکند و کشته نمیشود. سپس آنتون به او میگوید: «این سکه شانس توست. داخل جیبت نگذار.»
این سکانس همچنین یکی از پر استرسترین سکانسهای تاریخ سینما نیز بهشمار میآید.
۸. سکانس مکالمه استارلینگ با هانیبال در فیلم the silence of the lambs
مکالمات استارلینگ (جودی فاستر) با هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز) درباره فریاد برهها یکی از ماندگارترین سکانسهای سینمایی است. دیالوگهای زیبا با بازی خارقالعاده آنتونی هاپکینز در هم آمیخته و این سکانس را ماندگار کرده است. جایی که استارلینگ خاطرات کودکیاش را برای لکتر بازگو میکند و از برههایی میگوید که در نزدیکی مزرعهای که در آن زندگی میکرده، سلاخی میشدهاند.
۹. سکانس «داری با من حرف میزنی؟» در فیلم taxi driver
دنیرو که در ابتدای این فیلم آدمی نرمال و معمولی به نظر میرسد، در طول فیلم تبدیل به یک جنایتکار روانی میشود و همین مرز بین نرمال و روانی بودن این فیلم را به یکی از فیلمهای برتر تاریخ سینما تبدیل کرده است.
در سکانسی از فیلم، تراویس بیکل (رابرت دنیر) با ژاکتی نظامی جلوی آینه ایستاده و دشمنان نامرئی خود را با سلاح مخفیاش تهدید میکند. این سکانس اوج هنرنمایی و تواناییهای رابرت دنیرو در سینما را نشان میدهد.
۱۰. سکانس هدیهای از ماتیلدا در فیلم leon the professional
در یکی از سکانسهای پایانی فیلم که لئون(ژان رنو) در حال مرگ است، «نورمن استنسفیلد»، که قاتل خانوادهی ماتیلداست به کنار لئون میآید. لئون حلقهای در دست نورمن (گری اولدمن) میگذارد و میگوید: «این از طرف ماتیلداست.» و کمی بعد ساختمان منفجر میشود.
این فیلم از بهترین فیلمهای تاریخ سینما محسوب میشود. این فیلم در آمریکا با نام حرفهای (The Professional) به روی پرده رفت و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بازی زیبای ژان رنو در نقش لئون و فیلمنامهی زیبای این فیلم باعث شد صحنهی مرگ لئون یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ سینما شود.
۱۱. سکانس «جانی اینجاست» در فیلم the shining
بیشک فیلم درخشش یا the shining، فیلم موردعلاقه بساری از طرفداران ژانر وحشت به حساب میآید. مهمترین سکانس این فیلم را میتوان سکانس «جانی اینجاست» دانست. در این سکانس نیکلسون برای کشتن فرزندان و همسرش با تبر در را ریز ریز میکند و سرش را از میان در نشان میدهد و میگوید «جانی اینجاست.»
جالب است بدانید این سکانس از فیلم درخشش صد و بیست و هفت بار توسط استنلی کوبریک گرفته شده و این رکورد در گینس ثبت شدهاست.
بازی فوقالعاده جک نیکلسون در این سکانس، آنرا تبدیل به یکی از ماندگارترین سکانسهای تاریخ سینما کرده است.
۱۲. سکانس نجات رز در فیلم titanic
تایتانیک یکی از ماندگارترین فیلمهای تاریخ سینماست. این اثر زیبای جیمز کامرون پر از صحنههای احساسی و دراماتیک است که میتوانند تا مدتها در ذهن شما باقی بمانند.
یکی از ماندگارترین و البته غمانگیزترین سکانسهای این فیلم سکانسی است که کشتی تایتانیک غرق میشود. در این سکانس رز (کیت وینسلت) برای نجات جک (لئوناردو دیکاپریو) از کشتی نجات پیاده میشود. این در حالی است که کشتی با آن عظمت در حال غرق شدن است. جک و رز به هر نحوی تلاش میکنند که به زیر آب نروند. جک، رز را روی یک چوب شناور میگذارد، ولی جایی برای خودش روی چوب نیست و فقط میتواند در آن سرما دستان رز را بگیرد. چند ساعت بعد بالاخره تیم نجات سر میرسند، ولی دیگر دیر شده و تمام کسانی که با جلیقهی نجات روی آب مانده بودند یخ زدند. فقط رز درحالی که دستان یخزده جک در دستش بود، زنده ماند.
بازی لئوناردو دیکاپریو و کیت وینسلت تاثیر زیادی بر ماندگاری این سکانس احساسی در ذهن مردم داشته است./ برترین ها