پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران
فراهم کردن زیرساخت های صنعتی و اقتصادی باعث شده است که طی سال های اخیرشاهد فعالیت صنایع مختلف در شهرها و مناطق محروم باشیم.اما در عین حال این حضور موجب بروز چالش هایی برای شرکت های بزرگ صنعتی و معدنی در مناطق کمتر برخوردار شده است.
کد خبر: ۵۹۳۰۳
تیتر20 - توزيع عادلانه فرصت های اقتصادی در کشور یکی از اصلی ترین دغدغه های سیاستگزاران است .این دغدغه گاهی موجب می شود که در شهرهای مختلف کشور برای احداث و ایجاد شرکت های بزرگ و صنایع مختلف اقدام شود.
هر چند این اقدامات و فعالیت ها به منظور فراهم کردن شرایط بهتر اقتصادی و حتی اجتماعی و سیاسی انجام می شود.با این حال شرایط همیشه آنگونه که مد نظر است پیش نمی رود و در بعضی موارد نه تنها اهداف را محقق نمی کند بلکه شاید مسیری خلاف تصور را طی کند.
در واقع اولین مساله این است که آیا تاسیس و ایجاد آن شرکت از نظر اقتصادی توجیه و صرفه دارد؟آیا بر اساس برنامه ریزی ،مطالعات و مزیت های رقابتی ایجاد شده است یا صرفا به دلیل روابط و فشارهای سیاسی در آن حوزه شکل گرفته شده است. سایت های شهرستانی خودروسازان و لاستیک سازی در غرب کشور را می توان به عنوان نمونه هایی روشن و واضح از این گونه تصمیم ها به شمار آورد.طی سال های اخیر انتقادهای بسیاری نسبت به ایجاد این گونه صنایع به وجود آمده است.چرا که با بررسی سایر شراط مد نظر برای آن صنعت مشاهده می شود که فاقد زیرساخت ها و یا صنایع مرتبط و موثر است.اما به دلیل غلبه دیدگاه سیاسی بر اقتصاد،شاهد شکل گیری این صنایع هستیم.
به بیان ساده ایجاد و احداث برخی از صنایع و شرکت های بزرگ در شهرهای کمتر برخوردار و یا حتی مناطق محروم توجیه اقتصادی دارد.به عنوان مثال بعضی از شرکت های معدنی شامل این موضوع می شوند.ولی با این حال باید دید که آیا مثلا ایجاد زیرساخت ها از جمله حمل و نقل،ساختن جاده های مورد نیاز و بازار هدف این فعالیت را سودآور می کند؟
چرا که از یک سو صرف هزینه برای آغاز کار مطرح است و از سوی دیگر بازگشت سرمایه و پایدار بودن مطرح است.یعنی باید دید که آیا از نظر ذخایر،بازار هدف ،هزینه های مورد نیاز شرایط به گونه ای هست که در آن بخش سرمایه گذاری صورت بگیرد.
در همین حال باید در نظر داشت که یکی از اصلی ترین اهداف از احداث این شرکت ها و صنایع گذشته از تحقق وعده های انتخاباتی و یا عمرانی کشور، ایجاد اشتغال است.گذشته از موارد یاد شده در خصوص صرفه اقتصادی،این صنایع به محلی برای جذب نیروی کار بدل می شوند.
البته ایجاد اشتغال و جذب نیروی کار در این مناطق مزیت های خوبی ایجاد می کند.یکی از اصلی ترین این مزیت ها افزایش تعداد نیروی متخصص است.یعنی شرکت ها برای انجام کارها نیاز به نیروی متخصص دارند.
به همین علت اقدام به آموزش به این نیروها می کنند.در همین حال کاهش مهاجرت شغلی را می توان یکی دیگر از دستاوردهای این صنایع دانست.یعنی از یک سو بارروانی و اقتصادی و حتی اجتماعی – سیاسی از شهرهای مقصد کاسته می شود و از سوی دیگر موجب چرخش اقتصاد در آن شهرها می شود.به بیان ساده دستمزدها و حقوق دریافتی از سوی نیروی کار در همان شهر و حاشیه آن خرج می شود و اگر باعث رونق بیشتر نشود حداقل می تواند اقتصاد آن منطقه را در همان حد نگهدارد.
اما باید در نظر داشت که این مساله نیز به نوبه خود می تواند مشکلاتی به وجود بیاورد.در واقع از یک سو این صنایع با فقدان نیروی کار در ابتدای کار مواجه هستند.این فقدان و کمبود به خصوص در بخش های مدیریتی و حساس نمود پیدا می کند.
به همین دلیل مجبور به اسکان این نیروهی در شهرهای هدف می شوند.در بسیاری از موارد شهرهای مد نظر فاقد امکانات و شرایط مناسب برای پذیرایی ازاین نیروها هستند.
به همین علت اکثر این شرکت ها برای مدیران و متخصصان ارشد خود مجبور به ساخت و احداث مجتمع های مسکونی می کنند.از یک سو این مساله برای آن شرکت ها و صنایع ضروری است و از سوی دیگر تفاوت های سبک زندگی و امکانات را به وضوح نشان می دهد.
یعنی نیروها و ساکنان آن مناطق با دیدن امکاناتی که فراهم شده است،به تناقض در رفتار دولت پی می برند و از سوی دیگر خواهان تغییر سبک زندگی و دریافت امکانات بهتر مشابه مرکز نشینان می شوند.
نکته دیگری که در این میان مطرح است آسیب دیدن مشاغل سنتی و اصلی ساکنان این مناطق است.در واقع این شرکت ها و صنایع به دلیل ساختار منظم در پرداخت حقوق و دستمزد با تقاضای بالایی برای جذب نیروی کار همراه هستند.این درحالی است که ظرفیت جذب با توجه به تقاضاها چندان همخوانی ندارد و این خود موجب بروز شکایت ها و اعتراض ها به موسسین و یا مسببین خواهد شد.
در عین حال باید توجه داشت که پایداری حقوق و دستمزد و سایرمزایایی که این کارخانه،صنایع و شرکت های ایجاد می کنند موجب می شود که بسیاری از افراد از شغل های سنتی و اصلی آن مناطق دست کشیده و به سودای یک درآمد دائم و پایدار این شغل ها را رها می کنند.در واقع از یک سو تولید کننده محصولات این مشاغل خود به مصرف کننده تبدیل می شود و از سوی دیگر آرام آرام بسترهای آن مشاغل نیز از بین می رود.
بنابراین آنچه که به نظر می رسد این است؛در بسیاری از موارد ایجاد و احداث این شرکت ها که عمدتا دولتی هستند کمتر از توجیه اقتصادی برخوردار بوده و هستند.
ولی یک نکته مهم نیز وجود دارد که با تغییر دولت ها نگاه و حمایت ها از این شرکتها تغییر می کند.البته در این میان بخش خصوصی نیز حضور دارد که با توجه به ماهیتی که دارند،فعالیت خود را بر مبنای اصول و منطق اقتصادی آغاز می کنند.اما در عین حال نباید در نظر داشت که آنها نیز با قوانین و تغییرهای پی درپی آن مواجه هستند.
همین امر موجب می شود که این بخش کمتر حاضر به حضور در این مناطق باشد.به همین علت است که در بسیاری از این مناطق شاهد حضور شرکت ها دولتی و شبه دولتی با مشکلات خاص خودشان هستیم.