چهارشنبه ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - 2024 November 27
پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران    *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران      
۲۵ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۸
ستاره سابق فوتبال که این روزها محکومیتش در زندان را سپریم می‌کند، نسبت به اخباری که اخیراً در موردش منتشر شده است صحبت کرد.
کد خبر: ۱۹۹۵۲
تیتر20 - علی اکبریان، ستاره سابق فوتبال که این روزها به جرم حمل مواد دوران محکومیت خودش را در زندان سپری می‌کند، چندی پیش با انتشار خبر حمل مجدد مواد مخدر در دوران مرخصی‌اش بازهم سر زبان‌ها افتاد. در خبرها آمده بود تکرار جرم از سوی این فرد او را با حکم سنگین‌تری روبرو کرده است و دیگر شانس آزادی برایش وجود ندارد. موضوعی که خودش آن را تکذیب می‌کند و ادعا می‌کند تا شب عید محکومیتش به پایان خواهد رسید. گفت‌وگوی علی اکبریان در مورد آخرین شرایطش را می‌خوانید:

 

ماجرای شیشه برای 3 سال پیش بود

این اتفاق برای سه سال پیش بود! مربوط به همان زمانی می‌شد که من برای مرخصی بیرون آمده بودم و مشکل کوچک برای ما پیش آمد که خدا را شکر خیلی زود حل شد. اینکه بعد از سه سال چنین چیزهایی را مطرح کرده‌اند را نمی‌دانم. با چند تا از رفقا بیرون بودیم که یک مشکل کوچک برای‌مان پیش آمد. نمی‌دانم که چرا این چیزها را بعد از سه سال نوشته‌اند. من از طریق بچه برادرم متوجه این ماجرا شدم. همه کد‌هایی که داده بودند به من می‌خورد. اما قسمت بدش این بود که نگفتند این اتفاق مربوط به سه سال پیش بود.

 

ابد و 20 سال؟ تا عید مرخص می‌شوم

مشکلی که در رابطه با حمل شیشه برایم پیش آمده بودحل شد و رفت! مشکلی نیست. به احتمال نوددرصد تا عید بیرون می‌آیم! حکم این ماجرا با حکم ماجرای قبلی ادغام و مشکل حل شد. حکم ابد شکسته شد و به حکم 10 ساله تبدیل شد. اگر این طور باشد ان‌شاءا... تا عید بیرون می‌آیم. فقط نمی‌دانم آنهایی که این خبر را نوشتند چه دشمنی‌ای با من داشتند؟!

 

ماجرای رفتن دوباره سراغ مواد مخدر چه بود؟

خبری که در مورد حمل 28 گرم شیشه منتشر شد درست بود. راستش من از یکی از بچه‌ها طلب داشتم و او هم گفت که پولی ندارد تا به من بدهد. من از زندان چند روزی مرخصی گرفته بودم و فقط یکی، دو روز به پایان مرخصی‌ام باقی مانده بود. چند باری از آن دوستم خواستم تا پول مرا پرداخت کند که بتوانم بچه‌ام را در مدرسه ببرم ثبت نام کنم. خلاصه در آخرین روزها او گفت که پولی ندارد و فقط مقداری شیشه همراهش است. نمی‌دانستم که باید چه کار کنم. از یک طرف پول نداشتم و از طرف دیگر زمان ثبت نام به پایان می‌رسید. به هر حال دوستم محبت کرد و جنس را برای من فرستاد... هیچ فرصتی برای انجام هیچ کاری نداشتم و همراه دوستانم بودم که بار دیگر مرا گرفتند... فکر می‌کنی دلیل همه اینها چه بود؟! به‌خدا همه‌اش از روی «نداری» بود.

 

می‌دانم زیر ذره‌بین هستم

این را خوب می‌دانم به خاطر ماجرای قبلی زیر ذر‌ه‌بین هستم ولی به امام زمان (عج) همه‌اش از روی نداری و ناچاری بود. با توجه به تداخلی که برایم افتاده من باید تا آخر عمر از همه این چیزها فراری باشم. اما وقتی نداری و بدبختی به سراغ شما می‌آید، مجبور می‌شوی فقط به‌خاطر پانصد هزار تومان و ثبت نام مدرسه بچه‌تان چنین کاری را بکنید و گیر بیفتید.

 

بعد از آزادی دیگر سمت خلاف نمی‌روم

برای بعد از آزادی خودم برنامه دارم. اولین چیزی که برایم وجود دارد این است که هرگز خلاف نکنم. دور خلاف و بعضی از رفقا را خط کشیده‌ام و دیگر جواب سلام خیلی‌ها را هم نمی‌دهم. در طول این مدت بلاهایی که می‌شد سر یک آدم بیاید، سرم آمد... دیگر خسته شده‌ام... دیگر حتی از خودم هم خسته شده‌ام. قسم خورد‌ه‌ام که دیگر سمت این چیزها نروم. هر بلایی هم که سرم بیاید، چنین کاری نمی‌کنم. حتی اگر مجبور شوم به صورت روزمزد کارگری کنم و در خانه بنشینم دیگر سمت مواد نمی‌روم.

 

 

آزاد شدن تازه اول مشکلاتم است

مشکلات من تازه بعد از آزاد شدن شروع می‌شود. من می‌مانم و با زن و بچه‌ام و دست‌های خالی. من می‌مانم و نداری. درست مثل همان چند روزی که به مرخصی آمده بودم، باید با جیب خالی به خانه بروم. هیچ‌کس به من حتی یک هزار تومانی نداد. نه کفش داشتم، نه پیراهن و نه هزار تومان پول که یک نان بخرم و به خانه ببرم. دلم نمی‌خواهد بار دیگر وسوسه شوم و قرار هم نیست چنین اتفاقی بیفتد اما خودتان را جای من بگذارید و بگویید که چطور باید پول مدرسه بچه و مخارج زندگی را تامین کنم؟ چطور باید با نداری کنار بیایم؟ چطور باید خرج خانه را در بیاورم؟

 

کسی یادش نمی‌آید علی اکبریان که بود

چه بگویم... من بازیکن پرسپولیس، استقلال و تیم‌ملی بودم. به خاطر فوتبال و این تیم‌ها شش بار به اتاق عمل رفتم. چطور الان که تا این حد گیر افتاده‌ام، وزارت ورزش، فدراسیون و بقیه دوستان حالی از من نمی‌پرسند. چرا کسی دوست ندارد که برای من کاری انجام دهد. تا قبل از این اتفاق همه با من رفیق بودند و کلی دوست و آشنا داشتم و حالا دیگر کسی سراغم را نمی‌گیرد فقط چند نفری هستند که گهگاه بعد از ده بار تماس برایم صدهزار تومان پول می‌ریزند و این می‌شود تمام زندگی من. قبول دارم که اشتباه کردم اما حالا که به اندازه کافی تنبیه شده‌ام ای کاش برایم فکر می‌کردند. می‌خواهم از شما بپرسم... آیا علی اکبریان با آن همه سابقه حتی نمی‌تواند مربی یک تیم دسته سومی شود؟ اگر به من کمک کنند هم خدا راضی می‌شود هم زن و بچه‌ام. باز هم می‌گویم که تمام بلایی که سر من آمد از روی نداری بود.

 

در دوران فوتبالم لب به سیگار نزدم

دیگر درگیر فوتبال نیستم. آنقدر فکرم خراب است که مسایل فوتبال را دنبال نکرده‌ام. تمام فوتبال ما شده حاشیه. هم بازیکن‌ها حاشیه‌ دارند و هم مربی‌ها. واقعا نمی‌شود فهمید که چه کسی خوب است و چه کسی بد؟! خودم در دوران فوتبال لب به سیگار نزدم. بعد از اینکه از فوتبال کنار رفتم یکسری رفیق ناباب ریختند دور و بر من. چرا دروغ... دوری از فوتبال آنقدر برایم سخت بود که ناخودآگاه به سمت دود و دم کشیده شدم. همه اینها از روی تنهایی و نداری برای من اتفاق افتاد. وقتی چیزی را که عاشقش هستی از تو می‌گیرند، حسابی به هم می‌ریزی. بدبختی در تمام آن مدت حتی یک آدم درست و حسابی هم کنار من نبود.

 

دخترم به من می‌گوید کی به خانه برمی‌گردی؟

با خانواده‌ام دائم در تماس هستم و هنوز همه‌شان ناراحت و نگران من هستند. دعا می‌کنم که این چند ماه تمام شود تا بتوانم به خانه برگردم. الان هفت، هشت سال است که او را ندیده‌ام. او در تیم نونهالان استقلال بازی می‌کند و در هر تماس تلفنی از من می‌پرسد که کی به خانه برمی‌گردم. دخترم مدام می‌پرسد که من کی به خانه برمی‌گردم... به او می‌گویم: «مگر مرا می‌شناسی؟» جواب می‌دهد: «آره... تو روماریو هستی.» (به شدت بغض می‌کند و صدایش می‌گیرد)

 

هیچ وقت فکر نمی‌کردم انقدر ذلیل شوم

هیچ‌وقت در تمام زندگی فکر نمی‌کردم که تا این حد ذلیل شوم. (گریه می‌کند) هیچ‌‌وقت فکر نمی‌کردم که این بلاها سرم بیاید و کنار زندان بیفتم. پدرم و مادرم اهل این کارها نبودند و من فقط از روی نداری سراغ مواد رفتم. من همیشه عاشق فوتبال بودم و هیچ‌وقت نمی‌توانم فوتبال را کنار بگذارم. دوری از فوتبال مرا بیچاره کرد... من با فوتبال به دنیا آمدم و با فوتبال هم می‌میرم./ روزنامه گل
ارسال نظرات
موضوعات روز