پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران
علیرضا جهانبخش روزهای پرفراز و نشیب بسیاری را پشت سر گذاشت تا به گرانترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران بدل شود.
کد خبر: ۲۷۷۲۸
تیتر20 - علیرضا جهانبخش به برایتون پیوست و شد گرانترن بازیکن تاریخ فوتبال ایران. به سال ۹۲ برمیگردیم و اولین ماههای پیوستن علیرضا به نایمخن. او در مصاحبهای گفت: «دوست دارم جزئی از تاریخ فوتبال ایران باشم...» و حالا تنها ۵ سال بعد، این اتفاق رخ داده است. او علاوه بر اینکه آقای گل لیگ هلند شد، توانسته با انتقال به برایتون رکورد نقل و انتقالات تاریخ فوتبال ایران را بشکند. به همین بهانه بخشی از اتفاقات مهم زندگی علیرضا را مرور میکنیم.
با پول خرید خانه توپ میخریدم
فوتبالیستها هم مثل خیلی از ما دوران کودکی خود را در کوچه و خیابان گذراندهاند و دنبال توپ. برای علیرضا جهانبخش هم کودکیاش همین شکلی گذشت. در کوچه و خیابان و با بازیهایی که همه میدانیم. او برایمان یک بار تعریف میکرد که در کودکی و نوجوانی همیشه دست و پاهایش زخمی بود: «نمیدانم از کجای خاطرات کودکیام شروع کنم. یادم هست مادرم میگفت: برو برای خانه خرید کن. با یک مقدار از پول توپ میخریدم. بعدش هم فوتبال بازی میکردم و دیر میرسیدم خانه. مادرم هم کلی شاکی میشد. پدر من هم کارگر بود و زندگی متوسطی داشتیم. همیشه یاد آن دوران هستم.»
پدرم گفت: دوست دارم در جام جهانی بازی کنی
علیرضا عشق فوتبال بود و خانوادهاش فهمیده بودند قرار است او یک فوتبالیست بزرگ شود. علیرضا همیشه در خاطراتش از جام جهانی ۲۰۰۶ میگوید و از اینکه با پدرش این بازیها را تماشا میکرد. او آن روزها تنها ۱۳ سال سن داشت: «قشنگ یادم هست. یکی از بازیهای تیم ملی را میدیدیم که پدرم به من گفت: علیرضا دوست دارم تو را یک روز با پیراهن ایران در جام جهانی ببینم.» نه علیرضا و نه پدرش باور نمیکردند تنها ۸ سال بعد این اتفاق بیفتد. او در جام جهانی ۲۰۱۴ حتی توانست مقابل آرژانتین بازی کند.
دو راهی پرسپولیس و نایمخن
بعد از درخشش در داماش گیلان، او یک فرصت استثنایی داشت؛ اینکه به اروپا برود یا پیراهن پرسپولیس را به تن کند. علیرضا تا مرز امضای قرارداد با پرسپولیس رفت. یک بار تعریف میکرد: «پدرم آرزو داشت من را در لباس پرسپولیس ببیند و من آنجا بازی کنم، ولی من به او گفتم میخواهم به اروپا بروم.» آن روزها برای علیرضا خیلی خاص بود. میخواست یک تصمیم حیاتی بگیرد. احتمالاً هرکس جای او بود پرسپولیس را انتخاب میکرد و یک قرارداد میلیاردی میبست، نه اینکه به اروپا برود و پول اندکی بگیرد. علیرضا برایمان تعریف میکرد: «پرسپولیس پول خوبی میداد. خیلی وسوسهانگیز بود. حتی نزدیک بود داخلی ببندم. توافق هم کرده بودیم. یکدفعه بحث نایمخن پیش آمد. با خودم گفتم شاید این پیشنهاد دیگر نرسد. با مهدی مهدویکیا حرف زدم. او به من گفت: به هلند برو. من هم پول کمتر را انتخاب کردم تا پیشرفت کنم. به خاطر عقیدهای که داشتم به اروپا رفتم. گفتم پول همراه پیشرفت میآید. از انتخابم راضیام.»
دیوید بکام ایرانم؟ نه!
علیرضا خیلی زود در نایمخن گل کرد. رسانههای هلندی حتی میگفتند او دیوید بکام ایران است. علیرضا اولین بار که این لقب را شنید لبخندی زد و گفت: «دیوید بکام ایران؟ نه بابا. من فقط میخواهم دیده شوم. دوست دارم بهترین فوتبالیست ایران شوم. میخواهم جزئی از تاریخ فوتبال ایران باشم.» برای هلندیها جالب بود که او چقدر در فضای مجازی مطرح است. علیرضا در این باره هم گفت: «اینکه چرا در اینستاگرام محبوب هستم ابتدا به این دلیل است که یک بازیکن ملیپوش هستم. ما در سالهای اخیر انتقال خوبی به اروپا نداشتیم، اما انتقال من خوب بود. بهویژه اینکه آلکمار در لیگ اروپا در چند سال اخیر برای خود آبرویی دست و پا کرده است. بسیاری از ایرانیها از اینکه من برای این باشگاه بازی میکنم به خود میبالند. یک چیز جالب به شما بگویم. همبازیان من میگویند علیرضا هواداران ایرانی دیوانه هستند؟! بعضی وقتها آنها حتی با فالوورهای هلندیام بحث میکنند. خب ایرانیها خیلی احساسی هستند.»
دوست دارم آدم خوبی باشم
درباره جهانبخش همیشه چیزهای زیادی میگویند. علیرضا در هلند برای همه ناشناخته بود ولی وقتی به اردوی تیم ملی ملحق شد کمکم معروف شد. جهانبخش پسری مذهبی است. همیشه نمازش را سر موقع میخواند... او همیشه فرائض دینیاش را بهجا میآورد. وقتی از علیرضا در این باره پرسیدیم اینطور پاسخمان را داد: «خب من اعتقاداتی دارم، چون در مسیر زندگی حس کردهام که خدا چه جاهایی به من کمک کرده است. من از بچگی اعتقاداتی داشتم و دارم. پدر و مادرم این چیزها را به من یاد دادند. این خواسته خود من بود. اعتقاداتم به من میگوید که فرد خوبی باشم و خدا را بپرستم. به افراد مستضعف کمک کنم و فرد مفید و خوبی برای خانوادهام باشم.» علیرضا در ایام محرم هم ایران باشد، برنامه مشخصی دارد: «خب، پدرم مسئول یک هیئت است. البته الان خانوادهام در قزوین زندگی میکنند ولی ما هیئت داریم. هر وقت در ایران باشم، پذیرایی از عزاداران با من است.»
سردار را میبرم
علیرضا و سردار آزمون از رفقای نزدیک هم هستند. آنها در اردوهای تیم ملی همیشه سر یک چیز کلکل دارند؛ پلیاستیشن. جهانبخش برایمان تعریف میکرد: «من با بچهها پلیاستیشن بازی میکنم ولی کلکل نداریم. سردار آزمون را که همیشه میبرم! (خنده) ولی با بیرانوند و وریا غفوری و چند تا از بچههای دیگر بازی میکنم. معمولاً انتخابم رئالمادرید است، چون رئال قوی است. اگر رئال را انتخاب نکنم، انتخاب بعدیام قطعاً منچستریونایتد است.»
اولین ماجرای جنجالی زندگی علیرضا
یکی از جنجالیترین اتفاقات زندگی علیرضا بازی نکردن جلوی نماینده رژیم اشغالگر قدس در رقابتهای لیگ اروپا بود. او هم مثل خیلی از فوتبالیستها و ورزشکاران ایران، از بازی مقابل آنها سر باز زد. بعدها شایعاتی به راه افتاد که سفارت ایران در هلند با علیرضا تماس گرفته که نباید در این مسابقه به میدان بروی. وقتی از علیرضا در این باره سؤال کردیم جواب داد: «تماس از سفارت ایران؟ اصلاً. وقتی درباره ایران قضاوت نادرستی میکنند من ناراحت میشوم. متأسفانه مردم ایران را بر مبنای چیزی که در اخبار میشنوند قضاوت و باور میکنند. من نمیگویم همه این اخبار اشتباه است، بعضی اوقات اخبار درست است، ولی چیزهای زیادی است که درباره ایران گفته میشود و درست نیست. مردم باید به کشورم بروند و ببینند فرهنگ ایران واقعی چیست.»
نخواستم کسی را تحقیر کنم
در یکی از بازیهای آلکمار، جهانبخش وقتی لب خط روپایی زد، جنجال زیادی به راه افتاد. رسانههای هلندی تصور میکردند او قصد داشته بازیکنان تیم حریف را تحقیر کند. سرمربی آلکمار هم در مصاحبهای از علیرضا انتقاد کرد ولی او گفت: هیچگاه در زندگیاش چنین اقدامی نکرده و نمیکند. جهانبخش در آن روزها به خبرورزشی گفت: «هیچوقت نه الان، نه در گذشته قصد تحقیر کسی را در زمین نداشتم و همیشه سرم در کار خودم بوده. شاید آن لحظه کاری کرده باشم که چنین سوءبرداشتی از آن شده ولی من هیچوقت دنبال این مسائل نیستم. همیشه تلاش کردم به بازیکنان و تیم حریف احترام بگذارم. هیچوقت مغرور نشدهام و همیشه احساس کردم اگر کار مثبتی در زمین بازی انجام دادم، وظیفهام بوده است.»
عطش دارم
علیرضا فصل گذشته در هلند بینظیر بود. او موفق شد آقای گل لیگ هلند شود. حتی علی دایی آقای گل دنیا نتوانسته بود در اروپا به چنین عنوانی برسد. کلاً هیچ بازیکن آسیایی در تاریخ موفق نشده بود آقای گل یک لیگ خارجی شود و علیرضا با این کار، تاریخساز شد: «خیلی خوشحالم و افتخار میکنم که به این عنوان رسیدم ولی عطش دارم. عطش این را دارم که بتوانم به لیگ بزرگتری بروم و دست به کارهای بزرگتری هم بزنم.» جهانبخش همچنین توانست با رأی مردم ایران بهترین لژیونر فوتبال ایران هم شود. از نظر او این اتفاق تنها و تنها وظایفش را سنگینتر میکرد: «همه به من لطف دارند و آنهایی که مرا بهعنوان لژیونر سال انتخاب کردند حسن نیت خود را نشان دادهاند. این انتخاب وظیفه مرا سنگینتر میکند.»
ماههای عجیبی را سپری کردم
یکی از تلخترین لحظات زندگی علیرضا جهانبخش، شنیدن خبر بیماری مادرش بود. در سال ۹۶ او متوجه شد مادرش تومور مغزی دارد. دنیا روی سر او خراب شده بود. علیرضا حال و روز بدی داشت و مربی آلکمار هم به او گفت: بهتر است مدتی از فوتبال دور باشد. علیرضا برایمان تعریف میکرد: «این موضوع فکر و ذهنم را بههم ریخت. من برای فوتبال به هلند آمدهام، اما اولویت من همیشه خانواده است به همین خاطر از باشگاه آلکمار اجازه گرفتم تا پیگیر درمان مادرم باشم. پس از آن به جراح چیرهدست ایرانی پروفسور مجید سمیعی مراجعه کردم و از ایشان بسیار ممنونم که به من و خانوادهام لطف داشتند. چند هفته یا چند ماه عجیب را سپری کردم. سعیام این بود بهترین امکانات را برای مادرم فراهم کنم تا مشکلش برطرف شود. خدا را شکر همین اتفاق هم افتاد. اتفاقی که در نهایت مثبت شد و باعث خوشحالی ما. این کار کوچکی بود که برای مادرم انجام دادم.»
جریمهام را روی حقوقم میزنند
یکی از چیزهای جالبی که علیرضا همواره آن را مثال میزند و دربارهاش توضیح میدهد، ماجرای حقوق گرفتنشان است. او یک بار تعریف میکرد که مثل کارمند به باشگاه آلکمار میرود: «حقوق سالانه ما را تقسیم بر ۱۲ میکنند و هر ماه به ما حقوق میدهند. شاید باورتان نشود از روزی که به هلند آمدهام سابقه نداشته حتی حقوقم یک روز اینور و آنور شود.» در لیست حقوقی بازیکنان همه چیز دیده میشود؛ از پاداشها تا جریمهها. علیرضا میگفت: «به عنوان مثال وقتی من عجله دارم و تمرینم دیر شده، با سرعت بالا رانندگی میکنم. اگر پلیس مرا جریمه کند، این جریمه در اختیار باشگاه قرار میگیرد. باشگاه جریمه اتومبیل مرا پرداخت میکند و سپس در زمان پرداخت حقوق آن را از من پس میگیرد.»
وقتی بال هواپیما آتش گرفت
یکی از دلهرهآورترین لحظات عمر علیرضا، در پرواز تهران به آمستردام اتفاق افتاد. علیرضا هر وقت درباره آن شب حرف میزند، خاطرات بدی یادش میافتد. بعد از صعود ایران به جام جهانی ۲۰۱۸، او قصد داشت به هلند بازگردد که در مسیر بازگشت، بال هواپیما آتش گرفت و نزدیک بود هواپیمایشان سقوط کند: «من روی یکی از صندلیهای جلوی هواپیما نشسته بودم. حدود پنج دقیقه بعد از اینکه هواپیما تیکآف کرد خلبان خیلی کوتاه از پشت بلندگو گفت: باید لندینگ کند. خیلی از مسافران متوجه نشدند، اما من تعجب کردم تا اینکه لحظاتی بعد دیدیم هواپیما دور زد. کمکم متوجه شدیم هواپیما دارد کنترلش را از دست میدهد. بال راست آن در آتش میسوخت. دقایقی بعد چرخ راست هم مشکل پیدا کرد و کار سختتر شد، اما خلبان با تبحر فراوان هواپیما را به سلامت روی زمین نشاند. شب عجیبی بود. من شوکه شده بودم.»
ماجرای آن بچه کوره آجرپزی
در زمان برگزاری جام ملتها علیرضا جهانبخش با دیدن یک تصویر به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. کودکی در کوره آجرپزی، اسم او را روی کاغذ نوشته بود و با بند روی لباسش انداخته بود. این تصویر باعث شد علیرضا احساسی شود و خیلی زود از مردم بخواهد این کودک را به او معرفی کنند. در چشم بههم زدنی جهانبخش او را پیدا کرد و بعد ادامه داستان: «وقتی او را دیدم از دور دوید و بغلم کرد. گفتم کجا بودی کلی دنبالت گشتم. وضع او و دیگر بچهها من را یاد بچگیام میانداخت. وضع خانواده ما هم خوب نبود. به آنها گفتم من هم خیلی تلاش کردم و شما هم اگر تلاش کنید میتوانید موفق شوید.»
نشد که بشود
برای جهانبخش جام جهانی ۲۰۱۸ آنطور که میخواست از آب درنیامد. همه از علیرضا توقع داشتند بدرخشد و انگار این فشار، کار دست او داد. علیرضا بعد از جام جهانی در این باره گفت: «فشار بازیها خیلی زیاد بود. قبل از بازی با مراکش استرسی داشتیم که به عمرمان تجربه نکرده بودیم. در بازی با مراکش اینقدر استرس داشتم که عضله دوقلوی پایم گرفت. در بازی با اسپانیا هم پس از صحبت با کادر فنی، قرار شد از ابتدا به میدان نروم. من سعی کردم بهترین بازیهایم را انجام دهم.»/خبرورزشی