پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران
یکی از اصلی ترین چالش های این روزهای صنعت کشور تامین مالی است که عمدتا به طور سنتی به سوی بانک ها هدایت می شوند.اما منابع بانکی نیز محدود است و در این مسیر با مشکل مواجه می شوند.پرسشی که در این میان مطرح می شود این است که چرا پروژه های بزرگ نمی توانند از طریق بازار سرمایه تامین مالی شوند؟
کد خبر: ۵۸۱۹۳
تیتر20 - طی سال های اخیر همواره میان صنایع مختلف و بانک ها یک چالش اساسی وجود داشته است؛از یک سو صنایع به خصوص بزرگ و سرمایه بر منتقد بانک ها بوده و معتقد هستند که تامین مالی انجام نمی دهند و از سوی دیگر بانک ها همیشه معترض به عدم بازگشت سرمایه و تامین منابع لازم برای ادامه حیات اقتصادی خود هستند.
در این میان صاحبان صنایع بزرگ که عمدتا دولتی و یا شبه دولتی هستند اعتقاد دارند که بانک ها باید در تامین سرمایه به آنها کمک کرده و در عین حال همواره باید مراقب آن ها نیز باشند.
چرا که شرایط اقتصادی کشور نیاز به تامین منابع مالی را بیش از پیش ضروری کرده است. در واقع نقشی که از ابتدا برای بانک ها تعریف شده است گویا به نحوی است که آنها باید و حتما این خواسته را برآورده کنند.اگر هم جواب مثبتی به درخواست ها ندهند،یک کم کاری و اهمال به شمار می آید.در مقابل اما بانک ها نیز مشکلات و پاسخ های خاص خود را دارند.چرا که اولا منابع آنها محدود و در مرحله بعد متعلق به سهامداران است.یعنی آنها باید پاسخگوی سهامداران باشند.
به زبان ساده با توجه به نوع و نحوه اعتراضات و انتقادات به نظر می رسد که صنایع بزرگ کشور به بانک ها نگاهی یک سویه دارند.
یعنی تنها به آنها به عنوان نهادی برای تامین مالی در اختیار نگاه می کنند نه به عنوان یک بنگاه اقتصادی است.به نظر می رسد که این دیدگاه در میان برخی مسئولان و تصمیم گیران نیز وجود دارد.
چرا که در کشور ،پروژه های بزرگ و بلند مدت برای تامین مالی به سمت بانک ها هدایت می شوند.این در حالی است که در بیشتر کشورها و اقتصادهای توسعه یافته و در حال توسعه دنیا این پروژه های به جای سیستم بانکی در بازار سرمایه تامین مالی می شوند.
بنابراین در این شرایط باز هم همان سوال تکرار می شود؛چرا بانک ها به تنهایی باید نقش بازار سرمایه را ایفا کنند؟آیا این یک رویه معمول و مرسوم است؟آیا تا کنون با این روش ،یعنی تامین مالی از طریق منابع بانکی اهداف بلند و میان مدت اقتصادی – صنعتی محقق شده است؟
با نگاهی به کارنامه صنایع مختلف طی سال های اخیر مشاهده می شود که این اهداف آنچنان که باید و شاید به آنچه که باید و می خواستند نرسیده اند.پس در وهله اول به این نتیجه می رسیم که بانک ها نقشی در شرایط اکنون و حال حاضر آنها نداشته و ندارند.ولی یک نکته مشترک در میان این صنایع وجود دارد و آن مسدود کردن بخش عمده ای از منابع بانک هاست.
این منابع عمدتا از طریق تسهیلات در اختیار آنها قرار گرفته است.منابعی که به دلیل عدم بازگشت به موقع سرمایه به نوعی بلااستفاده افتاده اند.
یعنی در مسیری قرار گرفته اند که نه سود آور بوده و برای تسهیلات گیرندگان مقید فایده هستند و نه به محل اصلی خود بازگردانده می شوند تا در اختیار برنامه بانک ها قرار بگیرند.
به بیان ساده بخش عمده ای از سرمایه گذاری ها میان راه مانده است.اما چرا این گونه است؟آیا بانک ها صرفا از دریافت سود تسهیلات و افزایش میزان مطالبات به حیات خود ادامه می دهند؟آیا این وضعیت برای آنها مناسب است؟آیا همین که دیگر به دلیل افزایش میزان بدهی به صنایع تسهیلاتی پرداخت نمی کنند برای آنها کفایت می کند؟
بر اساس آنچه که روایت می شود این وضعیت برای سیستم بانکی نه تنها مناسب نیست بلکه آنها را به تنگ آورده است.اما در عین حال با توجه به سیستم اقتصاد دولتی،آنها چاره ای جز تمکین ندارند.به بیان دیگر شاید بسیاری از تسهیلاتی که بانک ها در اختیار صنایع بزرگ به عنوان مثال فولاد سازی وخودروسازی قرار داده اند،فاقد توجیه اقتصادی است، اما بنا به ضرورت شرایط روز کشورچون تکلیف می شود باید این اقدام صورت بگیرد.ولی مساله مهم این است که چرا این روند تنها باید در سیستم بانکی صورت بگیرد؟در این میان نقش بازار سرمایه چیست؟
به نظر می رسد که اصلی ترین دلیل این مشکل غلبه سیستم اقتصاد دولتی بر جریان جاری باشد.جایی که در تمام امور این حضور احساس می شود.یعنی اگر قرار بر تامین مالی از طریق بازار سرمایه یعنی بورس و حتی اوراق مختلف باشد باز هم پای دولت درمیان است و این نهاد است که جریان را پیش می برد.
در عین حال اما نکته اصلی و اساسی که در این میان وجود دارد چرایی عدم بازگشت سرمایه از سوی صنایع است. در واقع اصلی ترین همان غلبه سیستم دولتی و نگاه سیاسی به اقتصاد است.
همین نگاه است که باعث می شود یک نهاد اقتصادی مانند بانک بر خلاف خواسته و میل قلبی مجبور به ارائه تسهیلات شود.غلبه همین سیستم است که به وام گیرندگان اجازه نمی دهند که به صورت عادی و مبتنی بر دیدگاه اقتصادی به فعالیت بپردازد.
بنابراین هر دو طرف ماجرا متضرر می شوند اما این جریان ضلع سوم نیست پیدا می کند و آن برنامه ها و کسب و کارهای خرد و کلانی هستند که به شدت نیازمند دریافت تسهیلات هستند.
اما منابع محدود و عدم بازگشت به موقع سرمایه مانع از تحقق خواسته آنها شده و می شود.یعنی قفل شدن منابع مانع از ورود جریان ها،اندیشه ها و برنامه های اقتصادی جدید می شود.
تمام این مسائل نیز به تکلیف بودن مرتبط می شود.جایی که سیاست جایی برای تنفس اقتصاد باقی نگذاشته است ودولت ها به بانک ها همچون سایر نهادهایی که در اختیار دارند، به مثابه یک ابزار نگاه می کنند.
در این میان میزان مطالبات بانک ها روز به روز افزایش پیدا می کند و در مقابل عمق بدهی صنایع مختلف بیشتر می شود و برای حل این موضوع بازهم دولت ورود می کند و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند.