پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران
نه ۱۹۱۷ جایزه را به خانه برد و نه جوکر با ۱۱ نامزدی و نه اسکورسیزی بزرگ با بازیگران قدرش در فیلمی سه ساعت و نیمه. اسکار بهترین فیلم سال را همان فیلمی برد که جایزه بهترین فیلم خارجی را دریافت کرد و تاریخ سازی بزرگی را برای صنعت سینمای کره جنوبی در دنیا انجام داد.
کد خبر: ۴۰۹۳۳
تیتر20- بونگ جون هو توانست هم بهترین فیلمنامه را از آن خود کند، هم کارگردان سال هالیوود شود و هم فیلمش در عرصه جهانی و عنوان Best Picture برنده باشد.
انگل فیلمی است که با حال و هوایی سرحال آغاز میشود و زندگی یک خانواده فقیر را به تصویر میکشد که مانند انگل به خانه و کاشانه یک خانواده لاکچری چنگ میزنند. ریتم فیلم با وجود زمان نسبتا زیادش هیچگاه کند نمیشود و بازیگران کرهای که برای ما ناشناس هستند میتوانند به تک تک شخصیتهای فیلم جان بدهند.
انگل به جان سینما افتاده است
بونگ جون هو در انگل داستانی را روایت میکند در مذمت بورژواها و پدری را به تصویر میکشد که در ثانیه آخر به یک جنون آنی از دست این طبقه مرفه بی درد میرسد؛ طبقهای که حتی در بلبلشوی کشت و کشتار در کاخی که در آن زندگی میکنند به بوی بد جنازه حساس است.
فیلم انگل با اینکه از سینمای خاص کره برخاسته، ولی اثری است که در تمام جهان میتوان با آن انس گرفت، از دزدیدن رمز وایفای همسایهها تا عشق بین یک معلم خصوصی و شاگردش و صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن و… همه و همه از مواردی هستند که مختص به یک نقطه جغرافیایی خاص نمیشوند و برای همه جهانیان رنگ و بوی آشنایی دارند.
نکتهای که باید در این میان به آن اشاره کرد به تیم بازیگری بینظیر، ولی مغفول مانده فیلم انگل برمیگردد؛ گروه بازیگرانی که تقریبا در هیچ یک از محافل سینمایی تحویل گرفته نشدند در صورتی که کار خود را به بهترین نحو ممکن انجام میدهند و تیم بینظیری را تشکیل میدهند. آنها با زبان کرهای حرف میزنند؛ زبانی که برای اکثر فیلمبازها شاید یک زبان ناشناخته باشد، اما آنچنان بازی زیرپوستی و دقیقی از خود نشان میدهند که این موضوع تبدیل به آخرین دغدغه یک بیننده ناآشنا با این زبان آسیایی میشود.
بونگ جون هو با ساخت انگل تاریخسازی کرده و داستانی را روایت میکند که با وجود غیر منطقی بودن در برخی موارد، کاملا باورپذیر به نظر میرسد. او رودستی بزرگی به تماشاگران سرخوش فیلم در میانه داستان میزند و با وارد کردن آنها به یک دنیای تاریک و عجیب و غریب در یک ساعت پایانی اثر، ثابت میکند که میتواند عنصر غافلگیری را به نحوی به جان تماشاگر بیندازد که او نفهمد کی این ضربه را خورده است.
انگل بونگ جون هو در مقابل رقبای قدرتمندی از سینمای هالیوود و جهان توانست به اسکار بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلم سال دست پیدا کند. بونگ جون هو که در مراسم اسکار خاشعانه از استاد مسلم سینمای یعنی مارتین اسکورسیزی (که رقیب او هم بود) تشکر کرد، کارگردانی است که به تازگی در سینمای بینالملل کشف شده و به نظر میرسد که در پنجاه سالگی خود، آینده درخشانی را برای زندگی هنریاش رقم خواهد زد. او با کنار زدن فیلمهایی از بزرگانی، چون تارانتینو، سام مندز و اسکورسیزی توانست به این جایزه دست پیدا کند.
در نهایت، اما همانطور که گفته شد نباید فراموش کنیم پارازایت فقط برای بونگ جون هو نیست (حتی اگر هر دو کار نویسندگی و کارگردانی را بر عهده گرفته باشد) و حاصل تلاش یک تیم قدر است که گروه بازیگران آن نیز در این میان مانند گوهر میدرخشند. به نظر میرسد سنگ شانسی که در این خانواده فقیر کرهای در فیلم وجود داشت و به نوعی تبدیل به بلای آنها شد، در دنیای واقعی مهره ماری است که توانسته برای آنها افتخار آفرینیهای متعددی به همراه داشته باشد.
انگل به جان سینما افتاده است
جا دارد بگوییم اسکار بعد از سالها توانست تصمیمهای تقریبا درستی را در انتخابهای خود از جمله بهترین فیلم اتخاذ کند و واکنش کاربران و کارشناسان حکایت از این دارد که امسال نسبت به چند سال اخیر، معترضان کمتری نسبت به انتخاب برندگان وجود دارد.
تهاجم وحشتزدهای از شیوه زندگی غارتگرها
آقای «بونگ جون هو» با درامی تعلیقدار، طنز و در کل اثری به شدت تماشایی به جشنوارهی فیلم کن بازگشته است. فیلم درست مثل ماشین مرسدس بنز شخصیت اصلی روان و استوار است، شخصیتی که نقش آن را ستارهی کرهای، «سونگ کانگ هو» بر عهده داشته است. «انگل»، یک کمدی سیاه عجیب و غریب دربارهی موقعیتهای اجتماعی، آرزوهای افراد، مادهگرایی و واحد خانوادهی پدرانه است و همچنین مردمی که ایدهی داشتن یک طبقهی خدمتکار را پذیرفتهاند.
«انگل» دربارهی یک خانوادهی کرهای ثروتمند در موقعیتی شبیه به سریال «دانتون ابی» است البته موقعیتی بسیار ناپایدارتر از چیزی که در آن سریال اشرافی دیده بودیم. شاید فیلم میتوانست کمی گزندهتر و نکتهسنجتر باشد و منظور و هدف خود را واضحتر به مخاطب بفهماند. در هر صورت اما این اثر بسیار لذتبخش، با کیفیت و تند و تیز است؛ فیلمی دربارهی ترکیب خدمتکاری و حقهبازی که مضمون جالبی در سینمای کرهی جنوبی است.
«انگل» هزینهی طراحی و ساخت بسیار بالایی داشته است و برای مثال حتی میتوان آن را با فیلمهای «ندیمه»، ساختهی «پارک چان ووک» که اقتباسی از رمان «فینگرسمیت» نوشتهی «سارا والترز» و حتی فیلم «خدمتکار خانه» ساختهی «ایم سانگ سون» مقایسه کرد. همچنین باید به تمرکز و توجهی که فیلم به مسالهی فقر، نومیدی و پدیدهی افراد مقروضی که باید به خاطر فرار از دست طلبکارانشان خود را ناپدید کنند نیز توجه کرد (این مضمون در فیلم «سوختن» ساختهی «لی چانگ دونگ» نیز وجود داشت). «سانگ کانگ هو» در این فیلم نقش «کی تائک» را بازی میکند، مردی بیعرضه، دست و پا چلفتی و بیکار که در زیرزمین خانهای شلوغ و متعفن با همسرش «چونگ سوک»، دختر باهوش و در عین حال بدبین بیست و چند سالهش «کی جونگ»(با بازی پارک سو دام) و پسرش «کی وو»(چوی وو-سیک) زندگی میکند.
تمام آنها بیکار و کاملا ورشکسته اند. اما ناگهان بخت به «کی وو» روی میکند؛ یک دوست قدیمی به او کمک میکند تا یک شغل تدریس محور بسیار سودمند پیدا بکند. با یک مدرک دانشگاهی تقلبی که «کی جونگ» ساخته است، «کی وو» به خانهی به شدت لوکس خانوادهی «پارک» میرود، خانوادهی آقای «پارک» (لی سن کیون) که یک کارآفرین است، همسر ظریف اما غیراجتماعی او، «یئون کیو» (چون یئو جیونگ)، دختر جوانشان، «دا هائه» (جونگ زیسو) و برادر کوچک خل و چل او یعنی «دا سونگ» (با بازی جونگ هیئون جون). آنها یک خانهدار بسیار وفادار به نام «مون گوانگ» (با بازی جئونگ یون لی) نیز دارند.
انگل به جان سینما افتاده است
«کی وو» که انسان دوستداشتنی است خیلی سریع با این خانواده جور میشود و شاگرد باحیای او یعنی «دا هائه» نیز محبت خاصی به او پیدا میکند و او نیز از این مسئله چندان بدش نمیآید. سپس بانوی سر به هوای خانه، «یئون کیو» نیز اعلام میکند که او نیز به یک معلم هنر برای پسر جوانش نیاز دارد که بتواند استعدادهای نقاشی او را شکوفا بکند. «کی وو» خواهرش را پیشنهاد میکند البته بدون اینکه رابطهش با او را فاش بکند و «کی جونگ» نیز خیلی سریع خود را به داخل این خانوادهی پولدار وارد میکند. اینگونه به نظر میرسد که خانوادهی ثروتمند «پارک» میتوانند منبع درآمد همیشگیای برای این خانوادهی بیچاره باشند، افرادی که کاملا تظاهر میکنند که یکدیگر را نمیشناسند. اما بچهی کوچک خانواده یعنی «دا سونگ» چیزی را متوجه شده که تمام بزرگسالان خانواده به آن بیتوجهاند؛ چرا تمام این افراد بوی مشابهی میدهند؟
خدمتکار کسی است که اطلاعات دقیقی از کارفرمایش دارد اما این اطلاعات دقیق به سادگی و به صورتی غیر قابل اجتناب، با خشم و نفرت آلوده میشوند. یک نوع خطا و اشتباه همیشگی در خدمتکاری وجود دارد و این خطا همیشه وقتی که تبدیل به سوال تمام افراد خانوادهای بشود که قصد نزدیک شدن به یکدیگر را دارند، قدرت بیشتری هم پیدا میکند. خانوادهی فقیرتر خودشان را در آینهی شکستهای میبینند که به طرز ناجوانمردانهای سرحد فقیر و بدبخت بودنشان را به رخ میکشد و در عین حال ثروتی را نشان میدهد که میتوانست و شاید هم باید مال آنها میبود. این اثر تقریبا یک داستان فراواقعی یا حتی علمی تخیلی است؛ هجومی به سبک زندگی قاپزنها. «انگل» خودش را به بند بند وجود شما میچسباند./برترینها