پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران * پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران
مهدی رهبری، نایب رئیس سابق انجمن صنایع پوشاک ایران، گفت: در حال حاضر صنعت پوشاک در وضعیت خوبی میتواند باشد. در سالهای 93 تا 95 تعطیلیهای زیادی داشتیم، ورشکستگیهای زیادی بود، قاچاق و واردات بیرویه پوشاک، صنعت را فلج کرده بود. الان وضعیت کمی بهتر شده ولی هنوز کافی نیست. ما چیزهایی را از دست دادیم که باید آنها را با دستودلبازی دولت به دست بیاوریم. ما در این صنعت چنین نبودیم.
کد خبر: ۴۲۱۱۹
تیتر20- سیاهنمایی نیست اگر بگوییم تولید در ایران سالهاست مرده، صنعتگر خانهنشین شده و رویای صنعتی شدن به دست فراموشی سپرده است. دستکم پای صحبتهای تولیدکنندگان که بنشینی قصههای تلخی را در این باره روایت میکنند. سال 89 که فاز اول هدفمندی یارانهها اجرا شد، قرار بود 20 درصد از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی در اختیار تولید قرار گیرد. سال بعد، یعنی سال 90، وزارت صنعت، معدن و تجارت اعلام کرد این سهم به 2 درصد کاهش پیدا خواهد کرد، بماند که در تمام این 9 سال، نه آن 20 درصد پرداخت شد و نه این 2 درصد.
در عوض بسیاری از صاحبان صنایع، به دلیل افزایش هزینههای تولید مبالغ هنگفتی به سیستم بانکی و نیروی انسانی خود بدهکار شدند، دست به تعدیل زدند و ظرفیت تولید خود را کاهش دادند (بیشتر بخوانیم). به نظر میرسد وضعیت صنعت پوشاک به مراتب بدتر است.
مهدی رهبری، نایبرئیس سابق انجمن صنایع پوشاک ایران که پیش از این صاحب برند آرین جین بوده است، در گفتوگوی ویدئویی با اعتمادآنلاین میگوید: «صنایع بسیاری را از دست دادیم که برای دوباره به دست آوردنش به دست و دلبازی دولت نیاز داریم.»
در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
***
*به این برنامه خیلی خوش آمدید.
سلام عرض میکنم. از دعوتتان متشکرم.
صنعت پوشاک میتواند در وضعیت خوبی باشد
*برای شروع گفتوگو اجازه دهید از شما بپرسم حال این روزهای صنعت پوشاک چطور است؟ شما که هم گذشته را دیدید هم میدانید در حال حاضر اوضاع به چه شکل است، بگویید صنعت پوشاک در چه وضعیتی قرار دارد؟
در حال حاضر صنعت پوشاک در وضعیت خوبی میتواند باشد. در وضعیت بسیار اسفناکی بود، در سالهای 93، 94 و 95 تعطیلیهای زیادی داشتیم، ورشکستگیهای زیادی بود، قاچاق و واردات بیرویه پوشاک، صنعت را فلج کرده بود. الان وضعیت کمی بهتر شده، ولی هنوز کافی نیست. ما چیزهایی را از دست دادیم که با دستودلبازی دولت باید به دست بیاوریم. ما در این صنعت چنین نبودیم. بهتر است مروری کنیم از اینکه چه بودیم.
به مرور چه چیزهایی را از دست دادیم؟
*یعنی چه بودیم و چه شدیم؟
اینکه الان چه کار کنیم همهجا مطرح است. هر کدام از اساتید و دستاندرکاران هم فیالبداهه، پشت درهای بسته و در جلسات تصمیمی میگیرند، بدون اینکه بررسی کنند اصلاً چرا اینطور شد؟ ما کجا بودیم، داشتیم چه کار میکردیم و به مرور چه چیزهایی را از دست دادیم؟ چرا از دست دادیم؟ باید سر آن نقطه بایستیم که دوباره آنها را به دست بیاوریم و دوباره به وضعیت تقریباً مطلوبی که داشتیم برگردیم.
من مطالبی را که در انجمن نوشته بودم به همراه دارم. یکی از آنها مرور این صنعت حتی از دوران قبل از انقلاب بوده است. در دوران قبل از انقلاب جایگاه این صنعت صفر بود، ولی پایهگذاریهایی شده بود، کارخانجاتی در سطح Mass Product راه افتاده بود- لازم نیست نام ببرم، کسانی که در این صنعت هستند میشناسند- آنها به واسطه انقلاب از بین رفتند و یا تعطیل شدند و یا مدیرانشان رفتند یا هر بلایی سرشان آمد، الان مهم نیست. متاسفانه وارد دوران جنگ شدیم. این صنعت با تمام مشکلاتی که در دوران جنگ داشت، هر آنچه که لازم بود حتی لباس سربازی، پتو، چادر و لباس مردم که آن موقع فرضاً 40 میلیون نفر بودیم، تامین کرد.
حمایتها کافی نبود/ راه مبارزه با قاچاق بگیروببند انتظامی نیست
بعد از جنگ به دوران سازندگی از سال 68 تا 76 رسیدیم. در دولت پنجم و ششم، کارخانجات موجودی را که سالم و نیمهسالم از جنگ مانده بود نهتنها بازسازی کردند، بلکه کارخانجات جدید هم با نفت هشت و 10 دلاری، مدیریت کردند، سیستم بانکی حمایت کرد و کارخانجات جدید پایهگذاری شد.
البته در اینجا انتقادی دارم، حمایتها به اندازه کافی نبود، ولی به هر حال کارخانجات پوشاک خوبی پایهگذاری شد. دولت برای مهار غول نقدینگی بهرههای سپردهها را بالا برد که در زمان خودش تصمیم درستی بود- به این قسمت انتقاد دارم، البته بعداً شاید به این قسمت برسیم، من فقط مرور میکنم که چه کار کردیم که حالا ببینیم کدام قسمت غلط بود و اصلاحش کنیم. نه اینکه الان باید چه کار کنیم؛ به عنوان مثال در مورد قاچاق، یک پرانتز باز کنم. تا اسم قاچاق میآید نیروی انتظامی بگیروببند راه میاندازد... این راهش نیست، میبینیم که جواب نداده. باید ببینیم چه کار کردیم که به اینجا رسیدیم و بعد از آن سرِ چشمه را درست کنیم. بعد از دوران جنگ، دولت هفتم و هشتم دوران شکوفایی صنعت بود. البته من این اسم را برایش گذاشتم. کارخانجاتی پایهگذاری شده بود، چه در صنعت بالادستی ما چه در صنعت خودمان. کمکم تولید و اشتغال بالا رفت، مردم سر کار رفتند، معیشت مردم بهتر شد، وامهایی که به صنایع دادند دستودلبازانه بود.
دولتها قول کاهش نرخ بهره را دادند
اوایل دولت هفتم بهره وامها 19 درصد بود. دولت قول داد هر سال یک درصد این بهره را پایین بیاورد. در آخر دولت هشتم، بهره 19 درصد به 11 درصد رسیده بود. به این معنی که قیمت تمامشده روزبهروز پایین میآمد، پول درمیآوردیم، وامهای بانکها را پس میدادیم، خوشحساب شده بودیم، مالیات پرداخت میکردیم، صادراتمان راه افتاده بود. در دهه 70 (از سال 76 تا سال 84) کارخانجات بسیاری با هواپیما، کامیون و قانونمند شروع به صادرات به اروپا کردند- البته اینجا جای حرف دارد، وقتی اسم اروپا را میآورم، شاید در صحبتهای پایانی به این قسمت برگردم- از این دوران رد شدیم، به دوران شکوفایی نفت در دولت نهم و دهم از سال 84 تا سال 92 رسیدیم. در همان زمان دولت احمدینژاد بود که نفت صد دلاری، آفت جان صنعت شد.
دوران سیاه صنعت...
*700 میلیارد دلار نفت فروختیم!
اسمش را دوران سیاه صنعت میگذاریم. تحریمها شروع شد و به دلیل مسائل انرژی هستهای که به من اصلاً مربوط نیست، اتفاقی که افتاد برای اینکه پوشاک کشور را تامین کنند، جاده یکطرفه واردات شکل گرفت. چون نمیتوانستیم صادر کنیم، پس یکطرفه شد و فقط واردات انجام میشد. تحریمها را دور زدیم، به نفع مصرف پوشاک و به ضرر تولید پوشاک داخلی. چون نمیتوانستیم تولید کنیم، نمیتوانستیم مواد اولیهای بخریم و پولش را بپردازیم. نمیتوانستیم تولید کنیم و صادر کنیم، پس فقط جاده یکطرفه واردات شد.
درآمد نفت در زمان احمدینژاد بیسابقه بود
دولت چارهای نداشت جز اینکه نفت را بفروشد. البته فقط نفت که نبود، در واقع منابع زیرزمینی را بفروشد. پول سنگینی هم در دست داشت، پولی که تاریخ صادرات نفتی و غیرنفتی ایران هیچوقت به روی خود ندیده بود. دولت در غیاب سازمان برنامهوبودجه شروع کرد به آزاد کردن واردات، به بهانهای که مردم ما باید در هر زمینهای تامین باشند و همهچیز داشته باشند. اگر این مردم فرداروزی پول نداشته باشند و بخواهند کالا بخرند، از کجا باید پول بیاورند؟ مردم باید اول از همه کار داشته باشند- کلیشهای نمیخواهم صحبت کنم- صنعت پوشاک اشتغالزاترین صنعت نه فقط در ایران که در دنیاست.
در دولت نهم و دهم بود که سناریوی تکراری افزاش نرخ ارز رخ داد. برای اینکه صنایع و بانکها ضرر کرده بودند، صنایع نمیتوانستند پول بانکها را پس دهند، صنایع کاری نداشتند که انجام دهند تا پول بانکها را پس دهند. بانکها- به قول بازاریها- کم آوردند. برای تامین یکسری جاخالیها، تنها راه این بود که نرخ ارز سه برابر شود، نرخ ارز را سه برابر کردند، صنایع ضعیفتر از گذشته شد، نتوانست خودش را بازسازی کند.
صنعتگر فرسوده شد
صنعتگر کار که نداشت، پول که درنمیآورد، از آن طرف نرخ ارز هم سه برابر شد. وقتی ماشین دوزندگی و بافندگیاش خراب میشد، نمیتوانست تعمیر یا دوباره خریداری کند، پس کمکم فرسوده شد. غول نقدینگی هم که سر جای خودش بود. در همین دوران شکوفایی نفت، نرخ بهره بانکی از 11 به حدود 26 درصد رسید.
هیچ صنعتی- از صنعت پوشاک صحبت میکنم- غیرممکن است که بتواند در این شرایط دوام بیاورد. اصلاً غیرممکن است. باید به کسی که با 26 درصد بهره کالا تولید کند، بفروشد، سود کند جایزه نوبل داد، شدنی نیست.
صنعت از نفس افتاد
حرفها خیلی زیاد است، من نمیتوانم همه حرفها را الان بگویم. خودم هم نمیتوانم جمعبندی کنم، ولی یک اتفاق بسیار خطرناکی که افتاد و متاسفانه ادامه دارد آن است که وقتی بانک به صنعتگر میگوید بهره بانکی 25 یا 26 درصد است، این پول را از مردم گرفته و حدود 21 یا 22 درصد بهره داده است، حالا میخواهد 26 درصد به شما بفروشد. در این صورت نهتنها سود نمیکنید، بلکه 22 درصد هم جامعه ما را فاسد میکنید که این اتفاق افتاد. مردم خانهنشین شدند، مردم تنپرور شدند، صنعتگر هیچ انگیزهای برای ایجاد صنعت پیدا نکرد، انگیزه قبلی خود را هم که داشت از دست داد. یک معادله خیلی ساده وجود دارد که میگوید: «من چرا باید ایکس میلیون یا میلیارد تومان پول در یک صنعتی بگذارم که با این همه دردسرها و تحریمها و نبود مواد اولیه و مشکلات کارگری و بیمه و ارزشافزوده و... نهایتا اگر زرنگ باشم بتوانم 2 درصد، سه درصد، چهار درصد، پنج درصد سود کنم، وگرنه ضرر هم میکنم. این پول را در بانک میگذارم، 22 درصد میگیرم، مالیات هم ندارد.
تحریم شدیم...
*پس یعنی صنعت از نفس افتاد؟
موقعی از نفس افتاد که این سیاستهای غلط باعث شد ما تحریم شویم.
*یعنی به جای اینکه بانکها تسهیلات دهند، از این فرصت استفاده کردند، سود سپرده بانکی را بالا بردند و جذابیت بیشتری برای مردم ایجاد شد...
بله. مردم چه کار کردند؟ به جای اینکه پولشان را در صنعت بگذارند، در بانک گذاشتند. فرد به جای اینکه به فرزندش پول توجیبی بدهد، ایکس میلیون یا میلیارد در بانک گذاشته، بهرهاش را به فرزندش میدهد. این برای فرزند بدآموزی دارد، او را از کار کردن منع میکند. در این صورت او در خانه مینشیند، سیام به سیام [ماه] یک اساماس میآید، ایکس میلیون تومان به حسابش میآید. حاصل این کار را هم شاهد هستیم. جوانان متاسفانه خوشگذران شدند.
تورم کشورهای در حال توسعه بیداد میکرد، اما...
من میگویم آیا راه دیگری نبود جز اینکه بهرهها را بالا ببرید؟ همه به یاد داریم در 40 سال گذشته کشورهایی مانند آلمان و ترکیه در چه وضعیتی بودند؟ تورم در آنجا هم بیداد میکرد. من به یاد دارم که حدود 46 درصد در سال تورم داشتند. چطور شد که آنها نجات پیدا کردند؟ پس میشد راه دیگری هم غیر از بالا بردن نرخ بانکی داشت.
از سال 92 به بعد در دورانی هستیم که اول امیدی پیدا کردیم، برجام آمد و قرار شد تحریمها برداشته شود، قرار شد تزریق سرمایهگذاری خارجی شود، ماشینآلات و تکنولوژی بیاید و روابط ایجاد شود و... که متاسفانه بین راه متوقف شد. در حال حاضر صنایع اصلاً در وضعیت خوبی نیست. یک اتفاق دیگر دوباره افتاد که همان سناریوی تکراری بالا بردن نرخ ارز بود. دوباره سال 97 سه برابر شد. سه برابر شدن نرخ ارز یعنی 300 درصد کالا گران شد، ماشینآلات نساجی و پوشاک و صنایع پاییندستی پوشاک را که ما نمیسازیم، متاسفانه کلیه این ماشینآلات وارداتی هستند. یک اتوی پرس هم در این کشور ساخته نمیشود!
بخش اعظمی از ملزومات کشور وارداتی است- اینجا به دوران سازندگی برمیگردم، بسیاری از کارخانجات ساخته شد، اما متاسفانه کارخانجات مربوط به پوشاک ساخته نشد. اینجا اعتراض یا انتقادی است که من به مدیران دوران سازندگی دارم. بعضی از سیستم مدیریت کشور که هنوز هم هستند- چرا آنموقع کارخانجاتی مثل تولید ملزومات پوشاک، لایی، زیپ، نخ و... درست نکردند؟ ما هم کماکان وابسته ماندیم.
چه اشکال دارد اگر چرخ خیاطی تولید کنیم؟
من نمیگویم کارخانه تولید چرخ خیاطی، کمااینکه ساخت این دستگاه هم اشکالی نداشت، چه اشکالی داشت؟ یک ایران خودرو را 40 سال است که باد میکنیم، چند چرخ خیاطی هم درست میکردیم، حتی گران، ولی امروز وابسته نبودیم. حالا این مسائل سنگین است، در مورد این مسائل صحبت نمیکنیم.
اما مساله سادهای که وجود دارد نخ دوخت است. متاسفم که این را میگویم، امروز سنگ صنعتی را به سینه میزنیم که ابتداییترین نیازش که نخ دوخت است، تولید ما نیست. کشور ما تولید ندارد.
برای تولید زیپ چند کارخانه داشتیم- اسم نمیبرم- یا از بین رفتند یا کماکان کیفیت 25 سال پیش را درست میکنند که مد امروز نیازی ندارد یا در صنعت لایی که فقط یک نوع لایی است- لایی چسب- حداقل 200، 300 نوع لایی در دنیا لازم داریم که با پارچه به اصطلاح گَل هم شود و تبدیل به پوشاک خوب شود. این کارخانهها را نداریم.
صنایع بالادستی نداریم
در آن دوران این اتفاق نیفتاد. الان چوبش را میخوریم. همین حالا که میگویم وضع و حالمان خراب است، یکی از دلایل ایجاد تقاضای بالای ارز، صنایع بالادستی است که ما نداریم. اگر کارخانه زیپ داشتیم، اگر کارخانجات متنوع تولید پارچه زنانه و مردانه داشتیم، اگر کارخانه لایی و خیلی چیزهای دیگر داشتیم، الان نیاز ارزی نداشتیم و خودمان تولید میکردیم. کلیه مواد اولیه لایی، نخ و زیپ را داریم.
*متخصصان این حوزه هم هستند...
متخصصان فراوانی هم داریم. اگر گفتم برگردیم از عقب مرور کنیم که چرا به اینجا رسیدیم، کاری به مسائل سیاسی ندارم که چرا تحریم شدیم، اصلاً به فرض که تحریم خوب است، ولی موقعی تحریم شویم که بتوانیم خودمان ابتداییترین مواد اولیه خودمان را تولید کنیم، آنموقع با تحریم مشکلی نداریم.
ایرانی! کالای ایرانی بخر!
*در این قسمت جا دارد سوالم را مطرح کنم. سالی میگذرد که به اسم رونق تولید نامگذاری شد، پویشهایی مختلفی راه افتاد: «ایرانی! کالای ایرانی بخر!» در بحث پوشاک هم مطرح بود که در صداوسیمای ملی تبلیغات زیادی شد که همه کالای ایرانی بخرند. از این طرف صحبتهای شما را میشنوم که مشکلاتی را در زمینه صنعت پوشاک عنوان میکنید که قطعاً لمس کردید. آیا ایرانی میتواند با این شرایط کالای ایرانی بخرد؟ آیا این سالی که به این اسم نامگذاری شده از طرف سیاستگذاران ابزار و بستری برای تحققش فراهم شده است؟
من قسمت بد را گفتم، اجازه دهید به قسمت خوبش هم میرسیم. من میخواستم مرور کنم که چه اتفاقی افتاد که به اینجا رسیدیم که میگوییم حالمان بد است. ولی دیر نیست. هیچموقع دیر نیست. همیشه میشود اوضاع را درست کرد. شعارهایی مبنی بر رونق تولید تنظیم کردهاند. سال گذشته هم شعار «حمایت از تولید» بود، این شعارها بسیار خوب است. بالاخره انگیزههایی ایجاد میکند، دلگرمیهایی هم وجود دارد که دولت میگوید: «به پشتوانه من رونق بده». اما متاسفانه دولت پشت ما نیست.
چرا باید معطل واردات باشیم؟
اینکه گفتم مرور کنیم به اینجا رسیدیدم که اگر صنایع بالادستی را به موقع و درست پیاده میکردند، امروز اصلاً ما نیاز ارزی نداشتیم که در وزارتخانهها این ولوله و جنگ اقتصادی فلان باشد، الان وضعیت خوبی داشتیم. حالا هم اشکالی ندارد. باید ببینیم چه کار باید کرد؟
20 درصد از یارانههایی که هر ماه به حساب مردم ریخته میشود، میتواند هرماه یکی از کارخانههای عظیم مواد اولیه ما را پایهگذاری کند؛ به عنوان مثال، یک ماه کارخانه زیپ را اگر میخواهید توسعه دهید، دو ماه 20 درصد از یارانهها را برای توسعه آن کنار بگذارید، تشویق کنید یک کارخانه زیپ تاسیس کنید.
برخی قوانین هیچگاه اجرا نمیشود
*اصلاً قرار بود 20 درصد درآمد حاصل از هدفمندی یارانهها را به تولید اختصاص دهند، ولی ندادند. درست است؟
من وارد این مسائل نمیشوم چون به قوانینی که فقط میشنویم و اجرا نمیشود خیلی وارد نیستم. به عنوان یک راهکار اگر میخواهیم درست شود، اگر بخواهیم هر سال بگوییم چگونه ارز برای واردات مواد اولیه تهیه کنیم، در این صورت هر سال وابستگیمان را بیشتر میکنیم و ترکها و بیشتر شرقیها- غربیها گرانند- که هر سال به ما مواد اولیه میفروشند پولدارتر میشوند. یک بار برای همیشه تکتک معضلات را شناسایی کنیم و حل کنیم. هیچ دولتی نمیتواند یک شبه تمام مشکلات کشورش را حل کند. باید با برنامه حل کند.
خودمان باعث مشکلات شدیم
*مشکلات هم یک شبه به وجود نیامده است...
برای همین 40 سال را مرور کردم. کمکم به وجود آمده، خودمان باعث شدیم که به وجود آمده است. هم دولتیها در آن طرف میز، هم این طرف میز، حتی بخش خصوصی هم مقصر است. به موقع مطالبه نکرده، به موقع آسیبشناسی نکرده، به موقع از دولتیها نخواسته، حالا هم دیر نیست. الان بخواهد.
الان 2، سه کارخانه صنعت پوشاک را با استفاده از بخشی از یارانههایی که به مردم میدهید، فوراً پایهگذاری کنید. در جلسهای یکی از مدیران دولتی گفت: «در فلان جا کارخانه نخ درست کردیم، زیان داد.» وظیفه دولت این است که در اینگونه مواقع سوبسید بدهد، آن کارخانه بنیادش گذاشته شود، راه بیفتد، برایش بازار ایجاد شود، کالایش را بفروشد، کالای آن محصول و مواد اولیه پوشاک را بفروشد و کمکم روی پای خود بایستد. اجازه دهیم تاتیتاتی کند تا روی پای خود بایستد. از روز اول میخواهیم ارزشافزوده، مالیات عملکرد، بیمه و... عوارض بگیریم، فلجش کنیم، بعد بگوییم راه برو! چنین چیزی امکانپذیر نیست. پس این دولت بلافاصله باید صنایع زیرساخت را پایهگذاری کند، صنعت پوشاک حدود چهار، پنج کارخانه بیشتر نیاز ندارد.
نساجی داستان دیگری است. پارچه داریم. آمارهایی وجود دارد که نشان میدهد حدود 30 تا 40 درصد پارچه در داخل کشور تولید میشود. با اینکه تنوع ندارد اما بسیار خوب است. فعلاً باید از واردات استفاده کنیم تا کارخانجات داخلی موجود کمکم هم توسعه دهند هم تنوع ایجاد کنند.
یک کارخانه 500 نفری برای نبود 200 عدد زیپ تعطیل میشود
اما یکسری چیزها را اصلاً نداریم مانند نخ دوخت، زیپ، لایی و.... من مدام اینها را تکرار میکنم، تولیدکننده پوشاک میفهمد من چه میگویم. چون یک کارخانه 500 نفری برای 200 زیپ یا هزار دکمه ممکن است بخوابد! باید به شکلی باشد که زنگ بزنیم با پیک موتوری برایمان بفرستند. کارخانه نباید برای چنین چیزهایی بخوابد، ولی میخوابد. در این صورت مجبور میکنند، به خاطر اینکه واردات آزاد است، مثلاً از کشور ترکیه واردات کنید که در این صورت زمانبر است و ممکن است یک ماه طول بکشد. در این صورت کارگران در این یک ماه چه کار کنند؟ پس باید این نوع مواد اولیه و ملزومات در دسترس باشد. پس یک راهکار این است. اینکه کارخانههای زیرساخت را بلافاصله با سوبسید و با حمایت دستودلبازانه دولت و وزارت دارایی به سرعت راه بیندازیم که نیازمان را تامین کند.
بهره بانکی برای صنعت باید 6 درصد شود. همانطور که یکشبه دولتمردان از هیچ چیزی نمیترسند- من در این قسمت انتقاد شدیدی دارم- چطور شما از هیچ چیزی نمیترسید، یکشبه یا یکماهه ارز این کشور را سه برابر میکنید، نه از اغتشاش میترسید، نه از اعتصاب میترسید، نه از اینکه مردم فقیرتر شوند و اعتراض میکنند، نمیترسید، ولی یکشبه بهره بانکی را برای صنعت 6 درصد نمیکنید! نترسید و 6 درصد کنید. چه کسانی ضرر میکنند؟ آنهایی که در بانکها سپرده دارند؟ ضرر کنند. اجازه دهید پولشان را بیرون بکشند، پول آنها را بگیرید و هدایتشان کنید در کارخانجات زیرساخت سرمایهگذاری کنند. پس از این تکه میترسید که یکشبه انجام نمیدهید، ولی در آن مورد نمیترسید که سه برابر میکنید.
مساله طراحی...
طراحان مقصر نیستند
*که نداریم...
نگوییم نداریم، در بخش طراحی بسیار فقیر و ضعیف هستیم. من با احترامی که به انجمن طراحان ایران دارم، میگویم آنها مقصر نیستند. معضلاتی وجود دارد که همه میدانیم. دستوپای طراحی ما را بستند، اجازه نمیدهند کار کنند. نمایشگاهها با چالشهای عجیبوغریبی روبهروست، ایونتهایی که با صنعت مد در صنعت پوشاک است نیاز به یک ایونت و مجالس و نمایشگاههایی دارد تا خودش را نشان دهد. اجازه دهند دستودلبازانه خودشان را نشان دهند و تولیدکنندگان از اینها استفاده کنند و مردم اعتماد کنند. ببینند فلان خانم یا فلان آقا لباسهای زیبایی را طراحی میکند پس چه دلیلی دارد از برندهای خارجی خریداری کنیم- برندها را نام نمیبرم- قیمت هم که یکسوم یا یکچهارم برندهای خارجی است. ولی مردم متاسفانه نمیبینند یا بهتر است بگویم به اندازه کافی نمیبینند.
تکلیف سازمان حمایت روشن نیست
از آن طرف سازمانهایی به نام «کنترل قیمتها»، «تعزیرات حکومتی» و «سازمان حمایت» وجود دارد. اسم این «سازمان حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده» است. نمیدانم چرا قسمت اولش را یادشان رفته، فقط مصرفکننده را حمایت میکنند، آن هم حمایت غلط. یک وظیفهای هم در قسمت اولش دارید، حمایت از تولید! تولید بدون پول چگونه میتواند رشد کند؟ صنعتگر باید پولدار شود، اگر پولدار نشود توسعه نمیدهد. آهنپارههایی که به عنوان ماشینآلات در کارخانههایشان است، فرسوده و قدیمی میشوند. تکنولوژی با سرعت وحشتناکی پیش میرود، اما اینها عقب هستند. فقط اینطور نیست که کارخانه داشته باشم، شب به شب نانی برای همسر و فرزند ببرم. طبق استانداردهایی که متفاوت است، حداقل باید 20 درصد از درآمد هر سالهام را برای تعمیرات و نوآوریها و بهروزرسانیهای ماشینآلاتم کنار بگذارم. منتها چیزی برایم نمیماند که بخواهم 20 درصدش را آنجا بگذارم. پس صنایع ما در حال فرسوده شدن است.
به خاطر اینکه تولیدکنندگان ما هر روز با یک چالش جدی مالی روبهرو هستند، هر چهار، پنج سال هم یکبار نرخ ارز سه برابر میشود، اینها سه برابر ضعیف میشوند، ماشینآلات و تکنولوژی سه برابر گران میشود، در این صورت اینها عقب میمانند.
میتوانید بپرسید چقدر پول «بوم» است؟
قیمتگذاری و کنترل قیمت در صنعت مد غلط است. مگر وقتی به نمایشگاه تابلوی نقاشی یا نمایشگاه مجسمه میروید یک اثر را 10 میلیون قیمتگذاری میکنند، میتوانید بپرسید که چقدر پول بوم است؟ چقدر پول رنگ است؟ چند گرم رنگ برده است؟ نه. دوست داشته باشید هزینه را پرداخت میکنید و میخرید، دوست هم نداشته باشید نمیخرید.
صنعت پوشاک ما چه از آن قیمتهای پایین چه آن قیمتهای بسیار بالا- به اصطلاح high fashion, high brand- حاصل یکسری تفکرات و تراوشات فکری آن هنرمندی است که در آن بالا نشسته است. مشتری هم که به آن مغازه میرود، نه تفنگ سمتش گرفتند، نه نان شبش است. آزاد است آنجا برود، یا لباس 2 میلیون تومانی یا لباس 200 هزار تومانی را بخرد. او راضی است که تا این میزان هزینه میکند، به شما چه ربطی دارد؟! آن تولیدکننده هم پولدار میشود، مالیاتش را میپردازد. پولدار میشود، ماشینآلات یا شعبات را افزایش میدهد. پولدار میشود تولیدات بهتری میکند. چون انسان ذاتاً طمعکار است. درجه طمع بین افراد فرق میکند. هر چقدر بهتر پول درآورد، سعی میکند کارهای بهتری انجام دهد تا بیشتر پول دربیاورد.
دریافت گمرکی از تولیدکننده خندهدار است
خندهدار است که ببینم کشوری که هیچگونه ماشینآلات پوشاک تولید نمیکند، اصلاً ماشینآلات صنعتی ندارد، کشوری که حتی هیچگونه یدکی ماشینآلات را هم تولید نمیکند، حتی سوزن دوخت تولید نمیکند، کشوری که شعارش رونق تولید است، کشوری که میداند پراشتغالترین صنعتش پوشاک است، چرا برای واردات ماشینآلات و یدکیاش گمرکی میگیرد؟ برای من خندهدار است.
اگر من صاحب این کشور بودم، میگفتم هر کسی ماشینآلات دوخت بیاورد، 10 درصد هم به او میدهم. چون این ماشینآلات نه ماشینِ سواری است، نه با ماندگاری و کهنهشدنش آنتیک میشود، نه قابل سفتهبازی و خریدوفروش است، این ماشینها فقط باید در یک کارخانهای باشند، حداقل هر ماشینی یک اپراتور میخواهد- البته نساجی فرق میکند- هر ماشینی به نرخ امروز که گران شده، ماشین هفت، هشت میلیون تومانی، یک اپراتور میخواهد این یعنی ایجاد یک اشتغال.
طمع ما با چه کرد؟
بعد هر چقدر بیشتر کار کند همانطور که گفتم، طمع انسان باعث میشود ماشینهای بیشتری بیاورد و بیشتر کار کند. پس چرا از اینها عوارض گمرکی میگیریم؟ ممکن است برخی بگویند معافیت دارد، شما بروید اگر توانستید معافیت بگیرید؟! هفت خان رستم میخواهد که معافیت بگیرند. یعنی کارخانجات بروند، بیاورند، حقوق و عوارض هم پرداخت کنند یا نامه بگیرند، فلان سازمان حقوق و عوارض یا گمرکیاش را ندهند، این هفت خان رستم دارد.
* بخش خصوصی تا به حال بررسی کرده و از دولت مطالبهای کرده که صنعت پوشاک فعلاً برای سرپاماندنش به چه میزان سرمایه نیاز دارد و اگر بخواهد به تکاپوی بیشتری بیفتد، چقدر باید بودجه در اختیارش قرار بگیرد؟
باز هم به قدیم برگردیم. ما متاسفانه، هم در انجمن و هم در اتحادیه، فقط میتوانیم از نفوس کشور، از 80 میلیون نفر به اعداد تقریبی برسیم. چرا؟ چون هیچگونه آماری- هیچگونه کلمه درستی نیست- آمار دقیقی از میزان کارخانجات و اشتغالهای موجود در کشور وجود ندارد. دلیلش هم الان میگویم...
فشار مالیاتی بر دوش تولید
در سنوات گذشته به دلیل فشارهای سنگین مالیاتی و بیمهای مقدار زیادی از کارخانجات و شخصیتهای حقوقی ما برای اینکه اذیت نشوند- اسمش را فرار و طمع هم میشود گذاشت- شرکتهای حقوقیشان را تعطیل کردند، در قالب شخصیتهای حقیقی آمدند. کارخانجات بزرگ را تعطیل کردند و به کارخانجات کوچک- به قول امروزیها- زیرپلهای تبدیل کردند که گرفتار بوروکراسی سنگین بیمه و مالیات و اداره کار و اداره حفاظت از... نشوند، وزارت صنایع هم در این مورد کوتاه آمده است.
در سنواتی صدور مجوز تولید را به اتحادیهها واگذار کردند. این اتحادیهها فقط جواز تولید دادند. در آن تعداد اشتغال و ظرفیت تولید مشخص نیست، حدود 10، 20 سال هم که گذشته است، در حال حاضر خود وزارت صنایع آمار ندارد. فقط آمار چندصد کارخانه تولیدی-صنعتی را دارد، کارخانههایی که پروانه بهرهبرداری دارند، اما اصلاً نمیدانیم درصدش نسبت به کل کشور چقدر است؟ وزارت صنایع در سنوات 20، 30 سال گذشته، سازمانی به نام سازمان صنایع کوچک داشت که هنوز هم دارد، آن سازمان باید پروانه تولید را صادر میکرد که این کار را انجام میداد. به اسم «کارت شناسایی کارگاهها» ظرفیت، نوع تولید، تعداد اشتغال، میزان انرژی مورد نیاز، برق، آب، گاز و... همهچیز نوشته میشد. همه دارند، همه کسانی که آن موقع گرفتند. الان میتوانستیم اینها را جمع بزنیم، بگوییم ظرفیت تولید کشور در هر رستهای، حتی روسری، حتی کفش، چقدر است. از 80 میلیون نفری هم که داریم متخصصان میتوانستند حساب کنند چقدر نیاز دارند، چقدر ظرفیت دارند، چقدر کم یا زیاد دارند.
آماری که وزارت صنعت از بازار مصرف دارد غلط است
* در واقع ما میدانیم که وضعیت بحرانی است، اما چون جامعه آماری و اطلاعاتی نداریم، نمیدانیم باید برایش چکار کنیم؟
ما میدانیم که 80 میلیون نفر متخصصان امر حساب میکنند که مردم چه تعداد لباس میخواهند، چه تعداد شلوار میخواهند، چه تعداد روسری میخواهند و...
*فقط میتوانند بازار مصرف را محاسبه کنند...
بازار مصرف قابل محاسبه است. واردات و مسافران و... را ول کنیم، اما نمیدانیم چه بخشی از اینها را تولید میکنیم. آماری که وزارت صنعت دارد غلط است. متاسفانه این آمار را همه جا هم خیلی محکم مطرح میکنند، در حالی که غلط است.
*آیا وزارت صنعت برای نداشتن آمار استدلالی دارد؟
در سنواتی آمدهاند و صدور مجوزهای تولید را به اتحادیههایی دادند که بیشتر وظیفهشان توزیعی بوده تا تولیدی، حتی تولید صنعتی هم نبوده است.
حالا اتحادیهها چون از صاحب جواز تولید حمایت میکردند، مثلاً مالیاتشان را چانهزنی میکردند و کاهش میدادند، مسائل خیلی برایش اجبار نبود، مدام بزرگتر شدند و قدرتشان بیشتر شد. وزارت صنایع که متولی صنعت است، قدرتش ضعیفتر شد. در حال حاضر آماری ندارد و نمیداند باید به دنبال چه چیزی بگردد و کجا را تقویت کند.
یک سوال کلیشهای...
*میدانم شما از بحثهای کلیشهای بدتان میآید. چون معتقدید کو گوش شنوا و این همه سال گفتیم چه شده است. اجازه دهید یک سوال کلیشهای بپرسم. امیدوارم پاسخ برای کسانی که حداقل میخواهند سیاستگذار باشند قانعکننده باشد. چند سالی است که واژه تولیدکننده خانهنشین را بسیار میشنویم. در همه صنایع و به طور کلی در تولید. آیا چنین چیزی در صنعت پوشاک وجود دارد؟ برای یک تولیدکننده و یک سرمایهدار مولدی که باید تولید کند و میتواند اقتصاد کشور را رونق دهد و میتواند در تولید ناخالص ملی تاثیرگذار باشد چه اتفاقی میافتد که خانهنشین میشود؟
تقریباً همه موارد را گفتیم. مساله نبود مواد اولیه در دسترس است.
*میدانید چرا؟ یک ابهامی در اینجا پیش میآید. یک موقعی امکانات مالی کشوری ضعیف است، تحریم است، دستپاچه میشود. ولی یک موقعی اصلاً فکر و ارادهای برای یک سیاستگذاری وجود ندارد. شما فکر میکنید کدامیک از اینهاست. آیا ارادهای وجود ندارد یا اصلاً پولی وجود ندارد؟
میخواستم به آنجا برسم که هیچ ارادهای برای بقای صنعت پوشاک وجود ندارد. رک! هیچ ارادهای وجود ندارد. آن موقع بهره بانکی را گفتم، مشکلات مواد اولیه زیرساخت و... همه اینها مشکلات است، حالا شما به من میگویید کارخانه درست کن!
من میبیینم ایکس میلیارد تومان- امروزه متاسفانه باید بگوییم میلیارد، یک زمانی میگفتیم میلیون- در جیبهایم پول است. مگر دیوانهام این همه مشکلات را به جان بخرم، با بدبختی و طراحی و تامین مواد و مجوز و... که هر کدام مشکلات خاص خود را دارد، کالا تولید کنم و در نهایت که میخواهم بفروشم یکی بالای سرم چوب میگذارد و میگوید «تو حق نداری بالاتر از این مبلغ بفروشی»، «اگر بفروشی پوستت را میکنم و جریمهات میکنم.»
در نهایت میبینم یک هیولایی به نام «قاچاق» ایستاده و هر کاری میکنم از من متنوعتر و ارزانتر میآورد. بعد میبینیم یک مادر، دوست و... به نام «بانک» آنجا ایستاده، پولم را در بانک میگذارم، 22 درصد میگیرم، هیچ مشکلی هم ندارد. پس من خانهنشین میشوم. جواب شما این است. اما وقتی میگویم ارادهای نیست، بد نیست کمی درباره قاچاق صحبت کنیم.
نیروی انتظامی در کاهش قاچاق موثر نبوده
قاچاق پوشاک با زدوبند و مامورگذاشتن و کنترل مرزها- این هم به 40 سال گذشته برمیگردد- مرزها و سیستم گمرکی ما به روز نشده است، کارایی لازم را برای این کنترل ندارد، یکشبه هم درست نمیشود. اما فقط راه این نیست. ما به عنوان انجمن صنایع پوشاک هیچگونه مخالفتی با واردات پوشاک نداریم. معتقد هستیم با واردات پوشاک برندهای خوب دنیا چه ارزانقیمت، چون برندهای ارزانقیمت خیلی خوب هم در دنیا داریم، چه آن برندهای گرانقیمت، باعث میشود در صنعت نوآوری اتفاق بیفتد، تولیدکننده داخلی هم نگاه کند، کپی کند و به جایی برسد که انشاءالله تولیدکننده داخلی هم در کشورهای آنها فروشگاه بزند. کمااینکه تمام برندها در ترکیه هستند، برندهای ترک هم در کشورهای اطرافش مانند شوروی، ایران و سوریه حتی در آلمان هم هستند. این تبادلات باید اتفاق بیفتد، پس مخالف نیستیم.
قاچاق را بحران ارز متوقف کرد
اما میگوییم واردات! همانطور که دستورالعمل ساماندهی واردات برندهای خارجی در سال 94، توسط انجمن صنایع پوشاک طراحی شد، به وزارت صنایع دادند و آنها هم ابلاغ کردند و اجرایی شد. حالا مساله ارز متوقفش کرد، ولی ارز را مساله بحران ارزی متوقف کرد. ما کماکان میگوییم اگر ارز کشور اجازه دهد، واردات پوشاک باشد اما قانونمند، طبق آن دستورالعمل.
از مبادی گمرکی بیاید، با قیمت اصلی اظهار شود، نه [اینکه] کماظهاری شود، تمام گمرکیاش را پرداخت کند، در فروش مشخص شود در کجا میفروشند، فروششان به وزارت دارایی متصل باشد و الی آخر. آن موقع ببینیم چه کسی میتواند با کالای ایرانی رقابت کند؟ کالای ایرانی حداقل با یکدوم قیمت میتواند در صنعت مد، نه در صنعت پایه، تولید و عرضه شود. اگر بال و پر طراحی هم باز باشد، میتواند طراحیهای جذاب و زیبایی داشته باشد که مردم را راضی کند. پس ما مخالف واردات نیستیم.
اما راههایی که وجود دارد و پیشنهاداتی که ما در سازمانهای مختلف هم دادیم، یکی از پیشنهادات را خیلی ساده بگویم، اگر 2 میلیارد و 600 میلیون دلار قاچاق وارد میشود، در سال 96 واردت قانونی این کشور 60 میلیون دلار بوده- این همان کلیشهایهاست- الان چهار، پنج سال است که اینها را میگوییم چرا جلوگیری نمیشود؟ راهکار چیست؟ به نظر من تمام این 2 میلیارد و 600 میلیون دلار جنسی که وارد شده، یک مبلغی به صورت ارز برایش رفته است...
به فرض که من قاچاقچی هستم!/ چطور قاچاق ریشهکن میشود؟
*و قابل پیگیری نیست...
به فرض من قاچاقچی هستم. منِ قاچاقچی، ریال را به یک صراف دادم و به ارز تبدیل کردم. ارز به آن طرف رفته، این حجم عظیم ریال را که در گونی ندادم. در این صورت ترنسفر بانکی انجام شده یا به صورت چک بانکی یا حواله بانکی. خیلی ساده است! وزارت دارایی چنین مواردی را پیگیری کند. سال آینده در خردادماه که همه باید اظهارنامه بدهند، تراکنشهای مالی را از یک عددی به بالا کنترل کنند- البته خودشان متخصصتر از ما هستند، نمیخواهند اجرا کنند- و پیگیری کنند و به سراغ من بیایند و بگویند شما در سال گذشته مثلاً 200 میلیارد تومان را چه کار کردید؟ در این صورت قاچاق ریشهکن میشود.
کمااینکه در دنیا هم به همین شکل است. در بعضی از کشورهای پیشرفته بیش از هزار یورو نمیتوانید جابهجا کنید، چون سال بعد به سراغتان میآیند تا ببنند این مبلغ را چه کار کردید و به چه کسی دادید. یا باید بگوییم برای فرزندم فلان چیز را خریدم یا... باید دلیل بیاورید. مگر میشود برای کسی پنج هزار یوررو پول بفرستید بعد بگویید دوست داشتم فرستادم. حتی پنج هزار یورو! اعداد ما که بیش از چند صد میلیارد تومان است. پس یک راهکار این است که جلوی قاچاق را میگیرد. حرف بسیار زیاد است...
قانون نظام صنفی چه میگوید؟
*نکتهای را شنیدم دلم میخواست یک روز با شما در میان بگذارم. آنجایی را که فرمودید اگر همهچیز ساماندهی شود ببنیم چه کسی میتواند با تولید ایرانی رقابت کند، دیدم و شنیدم در بعضی از این کارگاهها لباسهای خیلی خوبی با مارک ایران تولید میشود، اما فقط برای اینکه مصرفکننده برای خرید ترغیب شود روی آن برچسب خارجی میزنند.
قانون نظام صنفی و نحوه صدور جوازهای کسب ما مختص 40 یا 50 سال پیش است که در زمان خودش خیلی هم خوب بوده است. در آن زمان نه بحث برند و نه بحث قاچاق بوده. اصلاً این همه اشتغال لازم نبوده، اصلاً ملت ما چند نفر بودند؟ آن موقع واردات پوشاک هم ممنوع بوده. خوب بوده...
همانطور که من دائم تکرار میکنم که مرور کنیم، در این 40 سال چه اتفاقاتی افتاده؟ چرا قانون نظام صنفی ما با این اتفاقات 40 سال گذشته خودش را به روز نکرده است؟ یکی از آنها فرمایش شماست...
به من یک جواز کسب میدهند و در آن مینویسند «فروشنده پوشاک». فروشنده کدام پوشاک؟ کدام رشته؟ زنانه؟ مردانه؟ بچهگانه؟ ورزشی؟ کدام برند؟ ایرانی؟ خارجی؟ در کجا؟ چند متر؟ چند اشتغال؟ ما هم همان را بالا میزنیم، ضابطین دولت هم نگاه میکنند که ما جواز داریم و کارمان درست است و خداحافظ!
چرا فردی باید بتواند سر ملت کلاه بگذارد؟
نه، کار من درست نیست. اینجا مرا کنترل کنید. چرا من سر ملت را کلاه میگذارم؟ چرا من کالای ایرانی در هر ردهای از کیفیت- به پاییندستی هم باید احترام گذاشت به بالادستی هم باید احترام گذاشت چون پاییندستی نیاز یکسری افراد فرودست هستند، بالادستی هم نیاز آدمهای پولدارند، پس همه قابل احترام هستند- چرا باید چنین فریبی وجود داشته باشد، چه ارزان چه گران هیچ فرقی نمیکند.
اگر در جوازهای تولیدی بنویسند آقای رهبری، در خیابان فلان، آدرس فلان، مجاز است برند حسنآقا را بفروشد، من غیر از کالای حسنآقا چیز دیگری نمیتوانم بفروشم؛ به عنوان مثال، برند ایرانی خورشید، برند خارجی ZARA، ضابطین دولت میگویند در اینجا نوشته شده که باید برند خورشید بفروشید چرا چیزهای دیگر هم وجود دارد؟ در اینجا نوشته شده باید ZARA بفروشید، چرا Levi's هم دارید؟ در سطح شهر چنین چیزهایی وجود دارد. پس باید آن سرچشمه را درست کنیم. یک جواز فروش هر گونه کالا را به من دادی، ضابطین دولتی هم کاری نمیتوانند بکنند. من هر چیزی دوست دارم میفروشم.
هر کسی هر طور میخواهد عمل میکند
*با هر برچسبی که بخواهم میفروشم و مشتری خودم را میتوانم داشته باشم، آن چیزی که توقع دارم باشم...
آزاد هستم، دستم باز است...
*ولی نمیگویند این تولید ایرانی است...
حالا میگویند یا نمیگویند... قطعاً نمیگویند. برخی میگویند، برخی نمیگویند. هر کسی هر طور دوست دارد عمل میکند. شما در سرچشمه دست همه را باز گذاشتید. پس الان باید در جوازها، نحوه صدور و تعدادش بازنگری شود. اصلاً ما چند واحد تولیدی پوشاک داریم؟ در این قسمت ما خیلی درد برای گفتن داریم. ما چند واحد توزیع پوشاک در تهران لازم داریم؟ آیا کسی کارشناسی کرده است؟ متخصصان میتوانند کارشناسی کنند. هر کسی یک آزمایش اعتیاد میبرد یک جواز به دستش میدهند. چه اتفاقی میافتد؟ همانطور که در سنوات گذشته هم بوده، بعداً جواز صادر شود، اینها سکوهای فروش است که باید پر شود و دارای جنس باشند. تقلب، تقلب، تقلب
توزیع به تولید فشار میآورد. از تولید میخرد غیرکارشناسانه روی میزهایش میچیند، نمیتواند بفروشد، چون کشور و شهر تا این حد نیاز ندارد. مسائل تقلب هم به کنار، وقتی نیاز ندارد و نمیتواند بفروشد، پول تولیدکنندها را نمیتواند بدهد. پول تولیدکننده را نمیتواند بدهد، تولیدکننده با چالش مواجه میشود و به سراغ بانک و نزولخور میرود و این سیکل معیوب به همین شکل اتفاق میافتد. میروند و خِرِ تولیدکننده را میچسبند، اول از همه حقوقیها بعد حقیقی. این طرف را ببینند که چه خبر است. اموال تولیدکننده را زیر دست یکسری آدم غیرمتخصص در توزیع ریختید، آنها انبار ما شدند...
این هم یک بحثی بود که ما جوازهایمان باید اصلاح شود. در آن اصلاح جوازها بحث قیمت، بحث برند، بحث تقلب برند- من اسمش را قاچاق داخلی میگذارم- کالای خارجی را درست میکنیم، یک برچسب «Made in Iran» میچسبانیم، فقط تا سکو، در سکو هم آن را قیچی میکنیم و دور میاندایم. یک مشتری هم ببیند صراحتاً به مشتری میگوییم این در خارج از ایران تولید شده به خاطر اینکه از دست مامورن فرار کند، برچسب «Made in Iran» زدیم. چنین چیزهایی را در جامعه میشنویم...
تولیدکننده مجبور است تولید کند!
همه اینها در بخش کسی که مجوز این فعالیت را به من میدهد، قابل کنترل و پیگیری است. اگر من نتواتم برند لیوایز در مغازهام بفروشم، پس من به تولیدکننده سفارش نمیدهم، تولیدکننده مجبور است تولید کند. من او را مقصر نمیدانم. نه اینکه چون من تولیدکننده بودم الان بخواهم دفاع کنم، هر چه به تولیدکننده بدهند تولید میکند، ابزار و ماشین و تخصص دارد. توزیعکننده است که طلب میکند لباسی با برچسب ایو سنلوران تولید کن! آن هم برای رزق و روزی خودش مجبور است تولید کند. بهشت و جهنمش به این مربوط میشود.
*در این یک ساعتی که صحبت کردیم فکر میکنم شما توانستید گوشهای از مشکلاتی را که وجود داشت بگویید...
در این زمینه حرف زیاد است چون ما راجع به صنعت بزرگ صحبت میکنیم، راجع به صنعت کوچک که صحبت نمیکنیم...
دولت باید دستودلباز باشد
*دقیقاً. ولی با این وجود میبینیم که بخش خصوصی بسیار انگیزه دارد، پویاست و سعی میکند مشکلات را بشکافد و حرکت کند. شما خودتان به عنوان نایبرئیس انجمن صنایع پوشاک ایران، بهتر این موضوع را میدانید. تلاش میکنید مشکلات را از سر راه بردارید. به عنوان جمعبندی بفرمایید آیا مشکلات با عمل به آن راهکارهایی که اشاره کردید حلشدنی است؟ شما آینده را چطور میبینید؟
صد درصد. این چند موضوع را اگر پیگیری کنند و واقعاً دستودلبازانه به این صنعت نگاه کنند شدنی خواهد بود. فعلاً که ما کارخانجات تولید مواد اولیه به صورت متنوع نداریم، در واردات کمی با کمک گرفتن از خودمان، از خود بخش خصوصی، دست ما را باز بگذارند، مواد اولیه متنوع دستمان باشد، تا اینکه خودشان را مچآپ کنند و برسانند. به وزارت دارایی پیشنهاداتی داشتیم برای اینکه به ما نفسی بدهند که ما دوباره خودمان را پیدا کنیم، از این بحرانی که حدود هفت، هشت سال گذشته [ایجاد شد]، از این بلایی که سرمان آمد خودمان را نجات دهیم و بالا بیاییم.
ما را اذیت نکنید
به راحتی بخش طراحی را اذیت نکنند. این بخش نه سیاسی است و نه هیچچیز دیگر، اجازه دهند کار خودش را انجام دهد. در این صورت به شما قول میدهم صنعت پوشاک ایران تمام نیازهای ما را، همانطور که دوست داریم، با نصف قیمت خارجی در سطح خودش نه تنها تامین میکند بلکه صادر هم میکند.
برای اشاره به نمونه بارز آن باید به آمار دهه 70 برگردیم. نیمه دوم دهه 70 تا سال 84 حتی تا سال 85 هم ادامه داشت، واردات ممنوع بود، قاچاقی هم وجود نداشت، اگر هم بود انقدر کوچک بود که به چشم هیچکسی نمیآمد. مسافری و خلبانی و... بود. من در آن زمان تولید میکردم، ما تمام نیازهای ایران را با افتخار تامین میکردیم، سرریز هم داشتیم به اروپا و کشورهایی مانند آلمان، ایتالیا، سوئد صادر میکردیم. متاسفانه امروز اینها را که از دست دادیم، هیچ...
این را به عنوان حرف پایانی بگویم! بسیار متاسفم که بعضی از مدیران ما امروز افتخار میکنند که به افغانستان و عراق صادر میکنند. ما به عراقیها و افغانستانیها احترام میگذاریم، ولی اینکه کجا بودیم و به کجا رسیدیم بسیار مهم است. بنشینیم فکر کنیم چرا ما که صادرکننده همین پوشاکی که امروز میگوییم ذلیل است، به اروپا [به صورت] قانونی با کامیون و هواپیما و اعتبارات اسنادی و به صورت نقدی بودیم چرا امروز آن را از دست دادیم و به عراق در گونی بدون سیستم بانکی صادر میکنیم و افتخار میکنیم؟!
پس ما میتوانستیم و میتوانیم. خود تصمیمات غلط سیستم دولتی، ما را به این روز نشانده است. انشاءالله هر چه زودتر سر عقل بیایند و تصمیمات غلطشان را اصلاح کنند. ما به عنوان تولیدکننده صنعت پوشاک قطعاً میتوانیم تمام نیازهای پوشاک کشور را همینجا تولید کنیم و همه را راضی کنیم.
*مرسی از توضیحاتتان. ممنون که با برنامه «رودررو» همراه بودید. میزبان جناب آقای مهدی رهبری بودیم و درباره مشکلات بیشمار صنعت پوشاک با ایشان صحبت کردیم.
مهمترین محورهای گفتوگو
- بسیار متاسفم که بعضی از مدیران ما امروز افتخار میکنند که به افغانستان و عراق صادر میکنند. ما به عراقیها و افغانستانیها احترام میگذاریم، ولی اینکه کجا بودیم و به کجا رسیدیم بسیار مهم است.
- به من یک جواز کسب میدهند و در آن مینویسند «فروشنده پوشاک». فروشنده کدام پوشاک؟ کدام رشته؟ زنانه؟ مردانه؟ بچهگانه؟ ورزشی؟ کدام برند؟ ایرانی؟ خارجی؟ در کجا؟ چند متر؟ چند اشتغال؟
- چطور شما از هیچ چیزی نمیترسید، یکشبه یا یکماهه ارز این کشور را سه برابر میکنید، نه از اغتشاش میترسید، نه از اعتصاب میترسید، نه از اینکه مردم فقیرتر شوند و اعتراض کنند، نمیترسید، ولی یکشبه بهره بانکی را برای صنعت 6 درصد نمیکنید.
- میخواستم به آنجا برسم که هیچ ارادهای برای بقای صنعت پوشاک وجود ندارد. رک! هیچ ارادهای وجود ندارد
- متاسفم که این را میگویم، امروز سنگ صنعتی را به سینه میزنیم که ابتداییترین نیازش که نخ دوخت است، تولید ما نیست.
- قانون نظام صنفی و نحوه صدور جوازهای کسب ما مختص 40 یا 50 سال پیش است که در زمان خودش خیلی هم خوب بوده است. در آن زمان نه بحث برند و نه بحث قاچاق بوده. اصلاً این همه اشتغال لازم نبوده، اصلاً ملت ما چند نفر بودند؟ آن موقع واردات پوشاک هم ممنوع بوده. خوب بوده...
- اگر من صاحب این کشور بودم، میگفتم هر کسی ماشینآلات دوخت بیاورد، 10 درصد هم به او میدهم. چون این ماشینآلات نه ماشینِ سواری است، نه با ماندگاری و کهنه شدنش آنتیک میشود، نه قابل سفتهبازی و خریدوفروش است، این ماشینها فقط باید در یک کارخانهای باشند.
- خندهدار است که ببینم کشوری که هیچگونه ماشینآلات پوشاک تولید نمیکند، اصلا ماشینآلات صنعتی ندارد، کشوری که حتی هیچگونه یدکی ماشینآلات را هم تولید نمیکند، حتی سوزن دوخت تولید نمیکند، کشوری که شعارش رونق تولید است.
- ما متاسفانه هم در انجمن و هم در اتحادیه فقط میتوانیم از نفوس کشور، از 80 میلیون نفر به اعداد تقریبی برسیم. چرا؟ چون هیچگونه آماری- هیچگونه کلمه درستی نیست- آمار دقیقی از میزان کارخانجات و اشتغالهای موجود در کشور وجود ندارد.
- در بعضی از کشورهای پیشرفته بیش از هزار یورو نمیتوانید جابهجا کنید، چون سال بعد به سراغتان میآیند تا ببنند این مبلغ را چکار کردید و به چه کسی دادید. یا باید بگوییم برای فرزندم فلان چیز را خریدم یا... باید دلیل بیاورید.
- به فرض من قاچاقچی هستم، منِ قاچاقچی، ریال را به یک صراف دادم و به ارز تبدیل کردم. ارز به آن طرف رفته، این حجم عظیم ریال را که در گونی ندادم./اعتمادآنلاین