تیتر20 - کتاب بهانه خوبی است تا دوباره فرهنگ مطالعه را به یاد همدیگر بیاوریم و دوباره از کم بودن سرانه مطالعه در کشور گلایه کنیم!
با شروع بیستونهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، دوباره حرف و حدیث ها درباره مهجور ماندن یار مهربان و پایین بودن سرانه مطالعه در کشور بر سر زبانها میافتد و دوباره از نو فکر میکنیم که چرا فقط حول و حوش این روزها که میشود، هوس کتاب خریدن میکنیم. کتابهایی که شاید فقط به رسم هر ساله در سبد خرید خود میگنجانیم؛ بدون اینکه از خوانده شدن تمام آنها مطمئن باشیم.
بسیاری معتقدند اصلا نمایشگاه کتاب برای خریدن کتاب نیست! نمایشگاه کتاب همان طور که از اسمش برمیآید، محلی برای معرفی و نمایش آثار و کتب جدید ناشران و نویسندهها و شعراست؛ کتابهایی که بسیاری به همین مناسبت رونمایی میشوند و نمايشگاهي که ميتواند فرصت و امکان خوبي براي ارتباط اهالي دانش و فرهنگ با يکديگر باشد؛ اما آنچه درواقع اتفاق میافتد، تبدیل شدن آن به یک فروشگاه بزرگ کتاب آن هم با بلندگوهای پرسروصدا است. نظر بسیاری از نویسنده ها و شاعران بر این موضوع صحه میگذارد. اسماعیل امینی، شاعر در این باره میگوید: «باید در نظر داشت نمایشگاه کتاب لزوما به معنی فروشگاه کتاب نیست. تعداد زیادی فروشگاه در سطح کشور وجود دارد که خریداران میتوانند از آنها خرید کنند».
نمایشگاه کتاب یا فروشگاه کتاب؟
یکی از فرض های قطعی در حضور در نمایشگاه کتاب این است که حداقل یکیدو کتاب از نمایشگاه بخریم و به اصطلاح دست خالی از آن بیرون نیاییم. اما باید بدانیم که شاخصه کتابخوانی به شاخصه خرید کتاب ربطی ندارد. بسیاری از کتابهایی که در این ایام میخریم فقط و فقط به درد پر کردن قفسه ها و خاک خوردن میخورند. برای تایید این قضیه کافی است که به قفسه کتاب خود مراجعه کنید و ببینید چند درصد کتابهایی را که سال گذشته همین موقع خریدهاید مطالعه کردهاید.
سرانه مطالعه در کشور ما پایین است؟
اگر مطالعه را فقط در ورق زدن صفحات کاغذی کتاب خلاصه کنیم، باید بگوییم که سرانه مطالعه در کشور خیلی پایین است. اما اگر خواندن سطور دیجیتال را هم در نظر بگیریم با رکوردهای عجیب در عضویت در گروه های پیام رسان و شبکه های اجتماعی در صدر قرار داریم! در واقع به صرف مهجور ماندن کتاب در کتابفروشیها نمی توان مطالعه پایین مردم را نتیجه گرفت.
گذشته از آن نسل جدید، نسل آدمهایی است که بیشتر دوست دارند ببیند تا تصور کنند؛ پس ترجیح می دهند به جای اینکه یک داستان عاشقانه را بخوانند و در ذهن خود تصور کند، تصویرش را بر قاب سینما و تلویزیون بببیند و این اتفاق نه تنها در ایران که در تمام جهان در حال رخ دادن است. حتی افراد ترجیح میدهند به جای آنکه یک بار کتابی درباره قواعد فیزیک بخواند، مستند آن را بارها ببیند. به همین علت است که سیستم آموزشی هم در همه جای دنیا به سمت هر چه تصویری تر شدن میرود.
«مطالعه عمیق» در حال انقراض است
در عصر فست فودها و زندگی های هول هولکی، ساعت ها نشستن روی صندلی راحتی و کتاب در دست گرفتن دارد به یک سنت منسوخ شده تبدیل میشود. در واقع چیزی به عنوان «مطالعه عمیق» در حال انقراض است و این به معنای پایین آمدن سرانه مطالعه یا مطالعهکنندگان نیست؛ در واقع الان عصر اطلاعات فستفودی است. عصر آدمهای کمحوصلهای که از طریق بالاوپایین کردن شبکههای وب به نیاز دانستن خود پاسخ میگویند. عصر آدمهایی که از همه چیز به میزان کم میدانند. درواقع کتاب در دست گرفتن و ساعتهای زیاد فکر و خیال کردن، عادت آدمهای عمیق است. هر چند هنوز هم چنین آدمهایی وجود دارند؛ اما این عصر، عصر آدمهای عمیق نیست!