تیتر20- ایرج جمشیدى نزدیك به نیم قرن است به صورت حرفهاى روزنامهنگار است و در ١٥ سال اخیر با "روزنامه اقتصادى آسیا"، ادبیات خاص خودش را به فضاى رسانهاى ایران علاوه كرده است؛ نكته جالب توجه این است كه او در صفحاتى با عنوان "واریته" هر روز سه تا پنج صفحه را به فرهنگ و هنر اختصاص مىدهد. درباره چرایى اتخاذ چنین رویكردى در یك روزنامه اقتصادى و نیز دیروز و امروز "آسیا"كه چندین بار به محاق توقیف رفته و بازگشته این مصاحبه نكات خواندنى بسیارى دارد كه به مناسبت ١٧ مرداد، روز خبرنگار، تقدیم مىشود. همچنین در این دیدار "داود امیرى" دبیر سرویس فرهنگ و هنر روزنامه آسیا، ایرج جمشیدى را همراهى مىكرد .
همه چیز از ١٣۵٠ شروع شد/ از رسانههاى داخلى تا خارجى
ایرج جمشیدى گفت: از سال ١٣۵٠ به صورت کاملا حرفهای کار خودم را در عرصه مطبوعات آغاز کردم البته دامنه کاری من رادیو، تلویزیون و مطبوعات بود، اما از این میان بیشترین توجه را به روزنامهنگاری داشتم و از آنجایی که اشتیاقم بالا بود، همیشه در فکر این بودم و هستم که چه کنم تا یک کار خاص و متفاوت انجام دهم و تکرار مکررات نباشد. بر همین اساس همیشه پله پله شروع کردم و تا مدیریت این راه را ادامه دادم. پیش از انقلاب در نشریهای شروع به کار کردم به اسم "جوان" که سهامدار آن نیز بودم. دراین بین در مجلات "زن روز" و "تهران مصور" نیز حضور داشتم و در "رادیو تهران"، "تلویزیون ملی ایران" نیز فعالیت داشتم. برنامهای که آن زمان در رادیو تهران داشتم یکی از برنامههای بسیار پر شنونده و محبوب به سردبیری آقای "قائممقامی" بود. بعد از آن، یک دهه با رسانههاى خارجى انگلستان، ژاپن، فرانسه و... همکاری داشتم؛ بعد از انقلاب، از سر تصادف برای کاری به روزنامه "ابرار" مراجعه کردم و همان روز از من دعوت به همکاری شد. یک هفته به جای دبیر بخش فرهنگی روزنامه که به مرخصی رفته بود کار کردم و وقتی کارم را دیدند از من خواستند که هفتهای دوبار صفحه اقتصادی دربیاورم و آنجا بود که پذیرفتم و هفتهای دو صفحه اقتصادی کار کردم. متاسفانه دبیر اقتصادی روزنامه دریک سانحه تصادف، فوت کرد و من به جای ایشان مشغول به فعالیت شدم و این پایهگذاری فعالیت من در عرصه اقتصادی شد. در آن زمان سعی کردیم بخش اقتصادی را پررنگ کنیم و از لابهلای پروندههای قدیمی، افراد مهم این عرصه را بیرون کشیدیم و از آنها نام بردیم. آن زمان همه فکر میکردند که اجازه انتشار پیدا نمیکنیم اما این اتفاق افتاد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در آن زمان ما از بسیاری از اقتصاددانان بزرگ ایران یاد کردیم و آنها را به روزنامه آوردیم. بعدها پیشنهاد دادم این دو صفحه را تبدیل به چهار صفحه کنیم و خواستم که با هزینه خودم این کار را انجام دهم، درابتدا پذیرفتند اما کارشکنی کردند؛ در نهایت بعد به صورت قهر رفتم "اخبار اقتصاد" را درآوردم و به فاصله چند روز کوتاه همان دوستان که کارشکنی کردند، رفتند مجوز "ابرار اقتصادی" را گرفتند اما موفق به انتشار نشدند. یک سال بعد با وساطت دوستان با یک سال تاخیر "ابرار اقتصادی" منتشر شد. در آن زمان نگاه من این بود که باید به شکل خاص روزنامه منتشر شود و در این زمینه هنر را نیز وارد بخش اقتصاد کردم؛ چراکه کسی که اهل اقتصاد است، قطعا نگاهی به هنر و ادبیات نیز دارد و آنها را نگاه میکند. در آن زمان توانستیم با این دیدگاه روزنامه موفقی منتشر کنیم و سیل پول به سمت ما روان شد و ما توانستیم در این زمینه اتفاقات خوبی را رقم زدیم.
روزنامه اقتصادى و چندین صفحه هنرى؟!
روزنامه آسیا هر روز سه تا پنج صفحه خود را به "هنر" اختصاص مىدهد و این براى یک روزنامه اقتصادى جالب توجه است دانستن چرایى آن از زبان سردبیر آن شنیدنى است جمشیدى گفت: آسیا متوجه ارزش اقتصادی هنر شده است، ما ۱۰ سال قبل پیشبینی کرده بودیم که در ایران اقبال هنرهای تجسمی، موسیقی و... بالا خواهد رفت، چرا که دوره به رخ کشیدن فرش کمتر شده است و زدن تابلوهای نفیس نقاشی، خطاطی و... به دیوار منازل بیشتر توجهها را برمیانگیزد. ما خواستیم که این کار را وارد گروهی کنیم که کمتر با هنر آشنا بودهاند. تا پیش از این به دلیل روزنامههاى اقتصادی کمتر به این امر پرداختهاند، لذا ما سعی کردیم مدیران اقتصادی کشور و فعالان عرصه اقتصادی، واردکنندگان و کارخانهداران را نیز وارد این جریان کنیم؛ به طور مثال وقتی ما درباره "حراج تهران" مینویسیم و از ۲۱ میلیارد فروش در یک شب، صحبت میکنیم، قطعا توجه فعالان اقتصادی را به این سمت جلب میکنیم و این سرآغاز اتفاقات خوشی در زمینه اقتصاد هنر خواهد بود.
البته باید تاکید کنم چنین ارقامى در هنر فقط یک آغاز است و به زودى شاهد ارقامى بسیار بزرگتر در این عرصه خواهیم بود، زیرا ما در تهرانى زندگى مىکنیم که یک آپارتمان در شمال شهرش ٢١ میلیارد تومان است؛ آمد و شدهاى مدیران پیشروترین مدها به ایران و انبوه علاقمندان خود گویای این است که ایران نوین به چه چیزهایى در زندگى مىاندیشد و در این میان برد بزرگ با هنر است؛ بنابراین اتفاقا روزنامه آسیا به عنوان یک روزنامه اقتصادى بسیار آگاهانه به هنر توجه دارد و آن را به عنوان اقتصادى رو به شکوفایى و گسترش پیگیرى میکند.
توجه خاص آسیا به هنر تجسمى و کتاب / وقتى اتومبیل و تابلوى نقاشى یک قیمتاند
سردبیر روزنامه آسیا افزود: واقعا علت توجه ما به هنرهای تجسمی یک کار اقتصادی است. همان طور که تولید یک کالا و یک ماشین موضوعی اقتصادى است، به همان اندازه تولید یک اثر هنری هم از منظر اقتصادى جایگاه تثبیت شدهای دارد؛ گاهی یک تابلو نقاشی قیمتش برابر با قیمت یک اتومبیل لوکس است. از سوی دیگر بعد تجاری نیز دارد و شما میتوانید خرید و فروش داشته باشید و داد و ستد کنید. بر این اساس ما به این فرآیند توجه کردیم و ستون خاصی را نیز در روزنامه در این زمینه راهاندازی کردیم. من در تمام مراسمهای هنری حضور دارم، چرا که احساس میکنم اینها علاوه بر یک مراسم هنری، یک موضوع اقتصادی نیز هستند. در سینما حرف اول را اقتصاد میزند، همانطور که در تمام امور حرف اول را اقتصاد میزند. متاسفانه نقاش، شاعر و نویسنده ما بلد نیست اقتصادی صحبت کند و هنر و تخصص خود را به فروش برساند. برخی از این افراد خود یک برند هستند و میتوانند به راحتی در حوزه اقتصادی نیز فعالیت داشته باشند. این موضوع بسیار بکر و دستنخورده است و ما سعی داریم روی این موضوع مانور دهیم. هنرهای تجسمی و به طور کلی عرصه هنر مانند یک معدن طلاست که کلنگ آن زده شده و یک تکه طلا نیز از آن کنده شده است، اما کسی نمیداند که این یک معدن است و دریایی از این طلا پشت آن قرار دارد، تنها باید بلد بود و بتوان از آن بهره برد.
اگر فعال اقتصادى گلستان سعدى نخواند، سرش کلاه مىرود!
ایرج جمشیدى به عنوان یک چهره ژورنالیست اقتصاددان معتقد است: اگر یک فعال اقتصادی، گلستان سعدی را نخوانده باشد، سرش کلاه میرود، چراکه در گلستان و بسیارى دیگر از منابع ادبى فاخرمان مباحث بنیادینى در زمینه اقتصاد مطرح مىشود. اینکه برخى چهرههاى اقتصادى فکر کنند چون تاجر هستند نباید کتاب بخوانند و نیازى نیست از بیزینس هنر و خرید و فروش آثار هنرى بىاطلاع باشند، اشتباه محض است. ما در تلاش هستیم تا این را برای مخاطبمان جا بیندازیم که کتاب نیز یک عرصه ضرورى در حوزه اقتصاد است. اکنون بسیاری از ناشران در حال فعالیت در عرصه چاپ کتابهای نفیس هستند، چراکه وقتی این کتابها معرفی میشوند، بازارهای جدیدی برای کتابخوانی ایجاد میکنند. قبلا قشر خاصی در یک حوزه خاص میتوانستند، کتابخوانها را پیدا کنند. اما امروز شهر کتابهای بسیاری در سطح شهر هستند و علاقهمندان به عرصه کتابخوانی میتوانند به راحتی به کتاب مورد علاقه خود دسترسی داشته باشند. دنیای مجازی نمیتواند جای کتاب، مجله و روزنامه را بگیرد، بلکه تکمیلکننده آن است. شما حتی در دکوراسیون و دیزاین منزل و اداره خود نیز میتوانید درکنار تابلوهای نفیس از کتابهای نفیس نیز بهره بگیرید. ما از نظر فرهنگی بسیار خاص هستیم، به تازگی شنیدم از میان ۱۰ شاعر برتر جهان، ۵ نفر ایرانی هستند و این مایه فخر و مباهات است و باید با غرور و افتخار این هنر را حفظ کرد. این امر فقط با لحاظ کردن جنبه اقتصادى هنر ممکن مىشود.
ایرج جمشیدى و تاسیس گالرى "حراج خانه"
جمشیدى در دیدار از "هنرآنلاین" به مناسبت روز خبرنگار، یک خبر جالب توجه نیز اعلام کرد که در صورت تحقق مىتواند سرمایهاى نوظهور براى جامعه فرهنگ و هنر فراهم آورد. به تازگی مجوز یک گالری را به اسم حراج خانه گرفتم؛ این حراج خانه فقط معطوف به هنرهای تجسمی نخواهد بود و مانند حراجخانههاى معتبر بینالمللى کریستیز، ساتبیز، بونامز... هر نوع عتیقه یا هر کالاى گرانبهایى مانند جواهرات، ساعتها و... ابزار موسیقی، پارچههای هنری، نسخ خطی و... را نیز میتوان خرید و فروش کرد.
دایره مخاطبین حراج خانه را آسیای میانه، پاکستان، هندوستان، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مىبینم. درحال حاضر به دنبال جذب اسپانسر هستم تا بتوانم این گالری را که فضاى بسیار متفاوت و حائز تعاریف تازه از این مهم است را راهاندازی کنم. جایی که برای خرید در نظر داشتیم ۱۳۰میلیارد تومان هزینه در برداشت و با همیارى سرمایهگذاران بزرگ این امر ممکن مىشود. فکر میکنم در صورت تاسیس "حراج خانه"، آن معدن طلایى که پیشتر برشمردم، با حضور مدیران و مشاوران خوب در سطح وسیعى اکتشاف خواهد شد؛ زیرا امروزه در ایران براى چیزهای تازه، نو و لوکس استقبال بسیار عجیب و غریب صورت مىپذیرد.