تیتر 20- ناترازی انرژی در ایران طی سال های اخیر به یکی از چالش های بنیادی اقتصاد کشور تبدیل شده است. اختلاف فزاینده میان عرضه و تقاضای انرژی، به ویژه در حوزه برق و گاز، نه تنها مانع رشد صنایع شده، بلکه هزینه های اقتصادی و زیست محیطی قابل توجهی نیز به همراه داشته است.
در این میان، شرکت فولاد مبارکه اصفهان یکی از بازیگران کلیدی در مسیر کاهش این ناترازی به شمار می رود. بررسی عملکرد این شرکت نشان می دهد که اگرچه اقدامات مهمی در زمینه بهینه سازی مصرف و توسعه زیرساخت های انرژی انجام شده، اما همچنان حلقه ای مفقوده میان سیاست های کلان انرژی و ظرفیت های واقعی صنایع وجود دارد که نیازمند بازتعریف در سطح ملی است.
در دهه اخیر، رشد تقاضای انرژی در کشور هم پای توسعه زیرساخت های تولید برق و گاز پیش نرفته است. از یک سو، افزایش جمعیت و گسترش صنایع انرژی بر (همچون فولاد، سیمان و پتروشیمی) فشار مضاعفی بر شبکه انرژی وارد کرده و از سوی دیگر، سرمایه گذاری ناکافی در نیروگاه ها و خطوط انتقال سبب شده تراز انرژی منفی شود.
در تابستان ها قطعی برق و در زمستان ها محدودیت گاز، در عمل تولید صنایع را متوقف می کند. فولاد مبارکه به عنوان یکی از بزرگ ترین مصرفکننده برق صنعتی ایران، هر ساله در دوره های اوج مصرف با محدودیت های جدی مواجه می شود و ناچار به کاهش تولید است. این مسئله نه تنها توازن بازار فولاد را برهم می زند بلکه بر صادرات غیرنفتی کشور نیز اثر منفی می گذارد.
در سال های اخیر، فولاد مبارکه مجموعه ای از برنامه ها را در راستای کاهش وابستگی به شبکه سراسری انرژی و افزایش بهره وری درونسازمانی اجرا کرده است. این برنامه ها را میتوان در چهار محور اصلی دسته بندی کرد:
احداث نیروگاه های اختصاصی که مهم ترین اقدام است. در واقع سرمایهگذاری در ساخت نیروگاه سیکل ترکیبی شهید خرازی با ظرفیت ۹۱۴ مگاوات که بخش نخست آن به بهره برداری رسیده و بخش دوم در حال احداث است. این نیروگاه، برق مورد نیاز مجموعه فولاد مبارکه و طرحهای توسعهای آن را تأمین کرده و بخشی از فشار بر شبکه سراسری را کاهش میدهد.
موضوع دیگر بازیافت و استفاده مجدد از انرژی های اتلافی است. یکی از دستاورد های مهم شرکت، اجرای پروژه های بازیافت حرارت خروجی کوره ها و تبدیل آن به بخار و برق است. با بهره گیری از فناور (Waste Heat Recovery)، فولاد مبارکه توانسته بخشی از انرژی اتلافی فرآیند تولید فولاد را بازیابی کند. این اقدام نه تنها مصرف برق را کاهش می دهد، بلکه انتشار گازهای گلخانه ای را نیز به میزان چشمگیری پایین آورده است.
استفاده از انرژی های تجدیدپذیر نیز مورد دیگری است که در دستور کار فولاد مبارکه قرار گرفته است. در راستای سیاست های ملی گذار انرژی، فولاد مبارکه پروژه هایی برای احداث نیروگاه های خورشیدی با ظرفیت بیش از ۱۰۰ مگاوات در دست اجرا دارد. این اقدام اگرچه در مقایسه با مصرف کل شرکت سهم اندکی دارد، اما به عنوان گام نخست برای تنوع بخشی به منابع انرژی و فرهنگ سازی در میان صنایع سنگین اهمیت ویژه ای دارد.
بهینهسازی مصرف در خطوط تولید نیز از دیگر اقدامات فولاد مبارکه است. بهبود راندمان الکتریکی موتورها، استفاده از سیستم های هوشمند مدیریت انرژی (EMS) و پایش لحظه ای مصرف در واحدهای مختلف از دیگر اقدامات شرکت است. فولاد مبارکه در برخی خطوط تولید توانسته مصرف انرژی را تا ۲۰ درصد کاهش دهد که در مقیاس صنعتی رقم قابل توجهی است.
با وجود اقدامات مؤثر فولاد مبارکه، باید پذیرفت که ناترازی انرژی در سطح ملی ریشه ای ساختاری دارد و تلاش های یک بنگاه اقتصادی به تنهایی قادر به حل آن نیست. یکی از این چالش ها فقدان نظام انگیزشی مشخص برای بهره وری انرژی است. تعرفه های یارانه ای برق و گاز باعث می شود بازگشت سرمایه در پروژه های بهینه سازی طولانی شود و انگیزه سرمایه گذاری کاهش یابد. موضوع دیگر محدودیت دسترسی به فناوری های نوین است، تحریم ها و مشکلات ارزی، ورود تجهیزات پیشرفته بازیافت انرژی یا سیستم های ذخیرهسازی را دشوار کرده است.
از سویی دیگر عدم هماهنگی میان سیاستگذاران و صنایع مشکل زا شده است چرا که وزارت نیرو، نفت و صمت گاه برنامه های متناقضی در حوزه انرژی دارند که باعث سردرگمی در تصمیم گیری شرکت های بزرگ می شود.
در نهایت کمبود زیرساخت های گاز و برق منطقه ای که در اصفهان و مناطق صنعتی اطراف، ظرفیت خطوط انتقال برای پاسخ گویی به توسعه صنایع کافی نیست.
اما تحلیل عملکرد فولاد مبارکه نشان می دهد که حلقه مفقوده در رفع ناترازی انرژی، فقدان یک سازوکار هماهنگ میان صنعت و سیاست گذاری انرژی است. صنایع بزرگ توانایی سرمایه گذاری در تولید برق، انرژی های تجدیدپذیر و فناوری های نو را دارند، اما نبود چارچوب های شفاف مشارکت (Public-Private Partnership) مانع تحقق کامل این ظرفیت هاست.
در واقع، اگر دولت به صنایع انرژی بر اجازه دهد بخشی از مازاد تولید برق خود را در بازار بفروشند یا در طرح های منطقه ای انرژی سهیم شوند، انگیزه برای توسعه نیروگاه های جدید افزایش می یابد. فولاد مبارکه با برخورداری از منابع مالی و مدیریتی مناسب می تواند نقش محور توسعه صنعتی-انرژی در منطقه اصفهان را ایفا کند، اما این امر نیازمند تدوین سیاست های حمایتی، قیمت گذاری واقعی انرژی و تسهیل سرمایه گذاری خصوصی است.
تجربه فولاد مبارکه نشان داده که راهکار رفع ناترازی انرژی تنها در افزایش تولید برق یا گاز خلاصه نمی شود، بلکه در افزایش بهره وری، مدیریت هوشمند مصرف و مشارکت فعال صنایع در تولید انرژی نهفته است.
در صورت حمایت هدفمند دولت و اصلاح سیاست های تعرفه ای، صنایع بزرگ می توانند به جای مصرفکننده صرف، به تولیدکننده و تنظیم گر انرژی تبدیل شوند.
در نهایت، ناترازی انرژی در کشور مسئله ای چند وجهی است که نیازمند همکاری سه جانبه دولت، صنعت و دانشگاه است. فولاد مبارکه با اقدامات پیشرو خود، الگوی مناسبی برای سایر صنایع به شمار می رود، اما تحقق پایداری انرژی در مقیاس ملی مستلزم آن است که حلقه های جداگانه سیاست، فناوری و سرمایه به یک زنجیره منسجم تبدیل شوند، حلقه ای که در حال حاضر همان «حلقه مفقوده» رفع ناترازی انرژی در ایران است.