تیتر20- وجیهه تیموری در روزنامه اطلاعات نوشت: باغ کتاب تهران یکی از پروژههای برجسته فرهنگی-شهری در پایتخت ایران است؛ مجموعهای چندمنظوره با هدف ترویج فرهنگ کتابخوانی، ایجاد فضای گفتوگو، تبادل فکری و فراهم کردن بستری برای عرضه کتاب در سطح وسیع. اما در کنار معماری باشکوه و امکانات پر زرق و برق، نقدهایی جدی درباره تناسب این پروژه با وضعیت واقعی سرانه مطالعه و دسترسی به کتاب در کشور مطرح است.
باغ کتاب تهران در تابستان سال ۱۳۹۶ در تپههای آرام و سبز منطقه عباسآباد و در مساحت حدود ۱۱۰هزار متر مربع، چشم در چشم ساختمان باوقار کتابخانه ملی و با زیربنای حدود ۶۵هزار متر مربع بهطور رسمی افتتاح شد تا با امکانات متنوع شامل سالن نمایشگاهی، مرکز علم کودک و نوجوان، گالری هنری، سینما، آمفیتئاتر، کافیشاپ و غیره بهعنوان «سرمایه فرهنگی پایتخت» به شهروندان خدمات ارائه دهد؛ اما با گذر زمان و با توجه به هزینه بالای ساخت آن از یک سو و تأثیر اندک آن در بالابردن سرانه مطالعه و دسترسی شهروندان به کتاب از سوی دیگر؛ نماد «تزئینی فرهنگی» شهر شد تا «قطب فرهنگی تهران»!
هفته کتاب و کتابخوانی (۲۴ آبان تا ۲ آذر) را فرصت بسیار مناسبی یافتم تا بزرگترین مجموعه کتاب و فعالیتهای فرهنگی تهران را از نزدیک مشاهده کنم و به دنبال پاسخ این پرسش بروم که آیا این مجموعه عظیم توانسته است به افزایش سرانه مطالعه در کشور کمک کند؟ و در شرایطی که قیمت کتاب بهشدت افزایش یافته، نقش باغ کتاب در دسترسپذیری کتاب برای عموم چیست؟
با حضور در این مجموعه و دیدن اردوهای دانشآموزی بسیاری که فضا را غرق شوق و شادی کودکان کرده بودند و حتی حضور گروهی یونیفورمپوشهای کادر ارتش برای خرید کتاب و تخفیف ۱۵ درصدی روی همه محصولات فروشگاهی؛ اما باز هم دست بازدیدکنندگان را به طور متوسط یا خالی از خرید دیدم یا نهایت یک یا دو جلد کتاب تهیه کرده بودند.
میاندیشم شاید ساخت مجموعهای با این ابعاد، با این تصور که وجود یک فضای وسیع فروش کتاب میتواند افزایش مطالعه ایجاد کند، سادهسازی مسألهای پیچیده بودهاست؛ زیرا مطالعه محصول سیاست فرهنگی، آموزش، دسترسی، عادتسازی و حمایت اقتصادی از مخاطب است؛ نه صرفاً وجود یک ساختمان بزرگ.
باغ کتاب اگرچه امکان عرضه گسترده کتاب را دارد، اما قیمتهای آن تفاوت بنیادین با کتابفروشیهای دیگر ندارد. بنابراین؛ وجود یک مرکز بزرگ، مسأله هزینه کتاب را حل نمیکند. والدین حاضر در باغ کتاب در گفتگو با خبرنگار اطلاعات اذعان میکنند که خدمات کودک و نوجوان در این مجموعه گران است و حضور در این مکان، یک تجربه فرهنگی لوکس بهحساب میآید و نمیتوانند هر هفته یا حتی هر ماه آن را تکرار کنند؛ قیمت بلیت برخی بخشهای علمی و تعاملی کودک در یک سال اخیر گاهی بیش از ۲تا ۳برابر شده است و تجربههای بازی علمی، اتاقهای تعاملی، کارگاههای کودک و حتی برخی نمایشهای ویژه خردسالان اگر همراه با خرید کتاب و لوازم جانبی آن باشد، برای یک خانواده ۳یا ۴نفره به چند میلیون تومان میرسد.
این یعنی برای بسیاری از خانوادهها ورود به باغ کتاب ممکن است، اما مشارکت در فعالیتهای آن نه.
این گرانی باعث شده بخش مهمی از مخاطبان نوجوان که قرار بود با تجربههای جذاب علمی به مطالعه نزدیک شوند، بهتدریج از این فضا فاصله بگیرند. یک نوجوان تهرانی ممکن است یک تا دو ساعت در باغ کتاب وقت بگذراند، اما حتی چند دقیقه هم کتاب نخواند یا یک جلد کتاب هم نخرد. به بیان دیگر، وقتی یک تجربه علمی به قیمت یک سبد خرید ماهانه نزدیک شود، دیگر از «ترویج علم» فاصله گرفته و تبدیل به «سرگرمی طبقه مرفه» میشود. این نشان میدهد ساختار فعلی باغ کتاب الزاماً به افزایش مطالعه منجر نشدهاست.
در کشوری که سرانه مطالعهاش سالهاست از حدود ۱۲ دقیقه در روز فراتر نمیرود، هر سیاست فرهنگی باید ساده و روشن باشد: کتاب را باید ارزان و قابلدسترس کرد؛ برای همه، نه فقط برای کسانی که قدرت خرید تجربههای لوکس را دارند.
باغ کتاب نیز اگر میخواهد نقش واقعی خود را پیدا کند، باید خدمات کودک و نوجوان را بهطور جدی ارزانتر و مردمیتر ارائه دهد؛ لااقل در مناسبتهایی چون هفته کتاب و کتابخوانی؛ کتابهای پرخواننده و عمومی را با تخفیف واقعی (۳۰تا ۵۰درصد) عرضه کند؛ وگرنه در شرایط اقتصادی فعلی، خانوادهها روزبهروز بیشتر از تجربههای فرهنگی فاصله میگیرند و کتاب اولین چیزی است که از سبد خرید حذف میشود.
اگر قرار است هفته کتاب معنای واقعی پیدا کند، باید کتاب و خدمات فرهنگی قابل خرید باشند، نه لوکس و گزینشی. باغ کتاب میتواند آغاز این تغییر باشد و فاصله مشهودی را که در این مجموعه میان ظرفیت فیزیکی بزرگ و اثر فرهنگی کوچک وجود دارد، از میان بردارد؛ زیرا اگر کتاب یک کالای لوکس بماند، فرهنگ هم لوکس و غیرعمومی خواهد شد./ایسنا
ارسال نظرات
موضوعات روز