سه‌شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۴ - 2025 November 18
پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران    *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *    پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران     *     پایگاه خبری تیتر20 ؛ رسانه بنگاه های اقتصادی ایران      
۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۶
آسیب‌شناسی یک مراسم فرهنگی
صف صدمتری برای کتاب یکی از «کارگردان- بازیگر»های شهره، تصویری گویا از وضعیت تازه بازار کتاب است. کتابی معمولی با استانداردهای متوسط ادبی، چنان ازدحامی برای امضاگرفتن دارد که گویی با کشف ادبی بزرگی مواجهیم. این صف طولانی تنها یک نشانه است؛ نشانه تغییری که کتاب را از حوزه بحث و تأمل به میدان مصرف نمایشی می‌برد. در چنین فضایی، ارزش اثر نه از متن، بلکه از چهره صاحب آن استخراج می‌شود.
کد خبر: ۷۸۴۵۲

تیتر20- روزنامه ایران نوشت: در این گزارش بنا نداریم به تمجید یا تقبیح اسمی از کسی ببریم؛ آنچه اهمیت دارد و نیازمند یک آسیب‌شناسی است، روند نامیمونی است که در چند سال اخیر در عرصه فرهنگی شاهدش بوده‌ایم؛ روندی که مصادیق آن را مشخصاً در «رونمایی»ها می‌بینیم.
رونق کتاب در ذات خود رویدادی فرهنگی است، اما آنچه این روزها زیر عنوان «رونمایی» برگزار می‌شود بیشتر به جشنواره‌ای برای چهره‌ها شباهت دارد تا پاسداشت متن. صف‌های طولانی برای امضاگرفتن از نویسندگان مشهورِ غیرادبی و آیین‌های پرزرق‌وبرق، مسیر کتاب را از فرهنگ به نمایش می‌کشانند.
 صف صدمتری برای کتاب یکی از «کارگردان- بازیگر»های شهره، تصویری گویا از وضعیت تازه بازار کتاب است. کتابی معمولی با استانداردهای متوسط ادبی، چنان ازدحامی برای امضاگرفتن دارد که گویی با کشف ادبی بزرگی مواجهیم. این صف طولانی تنها یک نشانه است؛ نشانه تغییری که کتاب را از حوزه بحث و تأمل به میدان مصرف نمایشی می‌برد. در چنین فضایی، ارزش اثر نه از متن، بلکه از چهره صاحب آن استخراج می‌شود.
 نمونه دیگر، جشن رونمایی پرزرق و برق کتاب شعر یکی از چهره‌های تلویزیونی است؛ مجموعه‌ای که احتمالاً شامل یادداشت‌ها و شعرهای دوران جوانی است، اما به مراسمی پرنور و هیاهو تبدیل می‌شود؛ پر از بازیگر، چهره‌های فضای سرگرمی و حاشیه و آیینی نزدیک به یک بزم رسانه‌ای. اصل ماجرا کتاب نیست؛ شبکه‌ای از نمایش است که از یک دفتر شعر، رویدادی پرحاشیه می‌سازد. شات‌های دونفره و حلقه‌های عکس یادگاری تبدیل می‌شود به بخش جدایی‌ناپذیر رونمایی. نان‌ قرض‌ دادن، همراهی دوستان و عکس گرفتن به‌خودی‌خود اشکال ندارد، اما هر رفتاری نیاز به موقعیت متناسب دارد.

وقتی آیین رونمایی به جای محتوا قرار می‌گیرد، مخاطب در برابر نمایشی قرار می‌گیرد که کتاب تنها ابزار آن است.
 در حاشیه این موج، برخی چهره‌های شناخته‌ شده‌تر نیز وارد چرخه تازه شده‌اند.  در گوشه‌ای از شهر، یکی از بازیگران سینمای غیرتجاری که از نزدیک دستی بر آتش کتاب و ترجمه دارد، تلاش دارد ترجمه اخیرش را با مراسمی پرجزئیات عرضه کند، انگار رونمایی جدا از متن، رویداد اصلی است. همین روند درباره شمس لنگرودی نیز دیده می‌شود؛ حضور بلاگری که بخش عمده فروش کتاب را از مسیر امضا و عکس هدایت می‌کند. بلاگری که حالا نه واسطه اطلاع‌رسانی، بلکه به عامل فروش تبدیل شده است. مخاطبانی که امضا می‌خرند الزاماً کتاب نمی‌خوانند؛ آنان تنها بخشی از مناسک شهرت را مصرف می‌کنند.
 ماجرایی که بیش از همه شگفتی ایجاد کرد، حضور یکی از چهره‌های استخوان خرد کرده ادبیات معاصر ایران، در همین مناسبات بود. نویسنده‌ای که چندین دهه در ادبیات ایران صاحب جایگاه است و آثارش بدون تبلیغات گسترده راه خود را پیدا می‌کند، ناگهان در صفحه همان بلاگر دیده می‌شود. در ظاهر هیچ اشکالی ندارد، اما از دید جامعه‌شناسی، چنین رفتاری نشانه جابه‌جایی معیارهای ارزشگذاری است. کتاب این نویسنده نیاز به این شکل از نمایش واقعاً ندارد؛ خوانندگانش او را پیدا می‌کنند، نه فروش امضا. وقتی نویسنده‌ای بزرگ وارد این مناسک نمایشی می‌شود، مرز میان اثر ادبی و نمایش تجاری کمرنگ می‌شود.
 از منظر مکتب انتقادی، چنین پدیده‌ای به مفهوم «صنعت فرهنگ» نزدیک است. صنعت فرهنگ، هنر و اندیشه را از مسیر تولید فردی و خلاقانه جدا می‌کند و آن را در مدار تولید انبوه، مصرف سریع و نمایش‌محور قرار می‌دهد. کتاب نیز در همین وادی قرار گرفته است. رونمایی، امضا، حضور چهره‌ها و ازدحام، جای تحلیل و نقد را می‌گیرد. در این ساختار، کتاب ارزش ذاتی خود را از دست می‌دهد و بیشتر وسیله‌ای برای حفظ دیده‌شدن تولیدکنندگان محتوا و صاحبان شهرت می‌شود. در واقع، نمایش مهم‌تر از اندیشه است.
 این نمونه‌ها نشان می‌دهد شهرت، کتاب را به عرصه تبلیغاتی تازه‌ای تبدیل کرده است. افرادی که در حرفه اصلی خود درآمد بالا دارند، با انگیزه‌های غیرادبی وارد بازار کتاب می‌شوند. مسأله نه شعر نوشتن است و نه ترجمه‌کردن؛ مسأله این است که فرآیند نوشتن نیازمند زمان، تمرکز، تجربه و فاصله‌گیری از هیاهوست. فردی که در طول سال ده‌ها پروژه سینمایی تبلیغاتی و هنری دارد، چگونه می‌تواند در سکوت و تمرکز، به ترجمه یا تولید ادبی بپردازد؟
 در این میان، خواننده آسیب‌پذیرترین عنصر است. او که انتظار دارد کتاب دریچه‌ای به تأمل و اندیشه باشد، با صحنه‌ای مواجه می‌شود که در آن متن کمترین نقش را دارد. شهرت، به معیار انتخاب کتاب بدل می‌شود. مخاطب میان دو گزینه قرار می‌گیرد: کتابی پرهیاهو و کتابی جدی اما بی‌سروصدا. چرخه نمایش، انتخاب اول را تقویت می‌کند و گزینه دوم را حذف. نتیجه، کمرنگ شدن فضای نقد، اندیشه و ادبیات است.
 هیچ‌کس مخالف ورود چهره‌های مشهور به جهان کتاب نیست [که اگر باشد، چنین آدمی مطلقاً ره به خطا برده است] اگر آن ورود نتیجه علاقه واقعی به ادبیات، زبان و ترجمه باشد. اما استفاده ابزاری از شهرت برای تبدیل کتاب -و هر اثر فرهنگی دیگر که هر سلبریتی در هر عرصه‌ای عرضه کند- به کالای نمایشی، نه به سود فرهنگ، هنر و ادبیات است و نه به سود جامعه. فضای کتاب بویژه نیازمند آرامش، دقت و فاصله از هیاهوست. رونمایی و امضا اگر در خدمت متن نباشد، تنها نقش یک سایه را ایفا می‌کند؛ سایه‌ای که بر چهره اصلی کتاب می‌افتد و اجازه نمی‌دهد متن نفس بکشد. کتاب باید جای تأمل باشد، نه صحنه شو./ایسنا

برچسب ها: کتاب فرهنگ و هنر
ارسال نظرات
موضوعات روز