تیتر20 - اما آنچه در ظاهر یک شوخی ساده بود، در باطن آیینهای از تصور عمومی جامعه نسبت به خودروهای داخلی و چینی به حساب میآمد. چیزی که نهتنها به تجربه زیسته مردم گره خورده، بلکه محصول سالها انباشت احساس ناکامی، ناامیدی و حتی تحقیر در حوزهای است که مستقیماً با کیفیت زندگی روزمره آنها در ارتباط بوده: صنعت خودرو.
خودروی چینی؛ دوام پنجساله یا پیشداوری ذهنی؟
در همان سکانس، زمانی که یکی از شرکتکنندگان با لوگوی MVM نقشآفرینی میکند، از همان ابتدا با موجی از کنایه و طعنه روبهرو میشود. صحبتها بهوضوح نشان از نگاهی تحقیرآمیز به خودروهای چینی داشت: «پنج سال بیشتر دوام نمیارن»، «قطعاتش گیر نمیاد»، یا «انگار اسباببازیان». هرچند بخشی از این قضاوتها میتواند ریشه در تجربه واقعی داشته باشد، اما بخش عمدهای از آن برآمده از ذهنیتی است که طی سالها با فضای رسانهای، شبکههای اجتماعی و حتی تبلیغات غیررسمی شکل گرفته است.
پراید؛ از نماد بیکفایتی تا موضوع خنده در شوهای طنز
دیگر بر کسی پوشیده نیست که پراید، بهعنوان یکی از مشهورترین محصولات سایپا، بهنوعی نماد نارضایتی مردم از صنعت خودرو تبدیل شده. در جوکر، وقتی لوگوی پراید وارد صحنه میشود، بازیگران با الفاظی نزدیک به دشمنی از آن یاد میکنند. نهتنها به خاطر ایمنی پایین یا قیمت بالا، بلکه بهعنوان نمایندهای از ناکارآمدی سیستمی که مردم را درگیر کالاهایی بیکیفیت و گران کرده.
در این میان، طنز تبدیل به زبان اعتراض شده است؛ زبانی غیرمستقیم، اما نافذ. چیزی که در سطح شوخی با پراید شنیده میشود، در عمق خود، نقدی جدی به وضعیت کلی کشور در حوزه تولید و توزیع است.
پیکان؛ چرا هنوز محبوب است؟
اما در تضاد کامل با نگاه منفی به برندهای فعلی، زمانی که نوبت به پیکان میرسد، فضا احساسی و نوستالژیک میشود. خاطرات کودکی، مسافرتهای خانوادگی، و حتی حس غرور ملی نسبت به محصولی که در زمان خود «خودروی مردم» بود. با وجود اینکه پیکان خودرویی مدرن یا پرآپشن نبود، اما چیزی داشت که امروز خودروهای داخلی فاقد آن هستند: اعتماد و تداوم.
پیکان بهسادگی تعمیر میشد، در جادهها دوام داشت، و مهمتر از همه، برای خانواده ایرانی آشنا و قابلفهم بود. آنچه امروز در مورد خودروهای چینی یا داخلی وجود ندارد، همین حس نزدیکی و قابلیت اعتماد است. اینجاست که باید از صنعت خودرو پرسید: چه شد که «پیکان» با تمام سادگیاش هنوز در دل مردم جای دارد، اما محصولاتی بهمراتب مدرنتر، مورد تنفر قرار گرفتهاند؟
رسانه، بازتاب یا تشدیدکننده ذهنیت عمومی؟
برنامههایی مانند جوکر تنها نمایندهی ذهنیت عمومی نیستند، بلکه در بسیاری مواقع، آن را تثبیت و تشدید نیز میکنند. وقتی یک طنز تلویزیونی بهدفعات یک برند خاص مثل MVM یا پراید را سوژه تمسخر قرار میدهد، چه بخواهیم چه نه، دارد نقش رسانهای برای بازنشر نگرشهای اجتماعی بازی میکند.
البته نمیتوان انتظار داشت رسانهها فقط تصویری مثبت نشان دهند؛ اما سوال اینجاست که صنعت خودرو ایران چقدر در روایتسازی برای خود نقش داشته؟ چند فیلم یا سریال در سالهای اخیر دیدیم که خودرو داخلی را بهعنوان انتخاب هوشمند، امن یا حتی قابلاحترام نمایش داده باشد؟ در مقابل، چند برنامه مثل جوکر، ناخودآگاه (یا خودآگاه) تصویر منفی از این برندها را در ذهن مردم تثبیت کردهاند؟
طنز، رسانه، و مرز باریک بین نقد و تخریب
باید بین دو نوع طنز تفاوت قائل شد: طنز آگاهیبخش و طنز تخریبی. در طنز آگاهیبخش، مشکلات واقعی با زبان شوخی مطرح میشوند تا راهی برای گفتوگو باز شود. اما وقتی طنز صرفاً تبدیل به تمسخر یک برند یا محصول شود، نهتنها به بهبود وضعیت کمکی نمیکند، بلکه گاهی ذهنیت مردم را از واقعیت نیز دور میکند. رسانهها در این زمینه مسئولیتی دوگانه دارند: از یکسو وظیفه بیان واقعیتهای تلخ را دارند، و از سوی دیگر نباید ناخواسته به تحقیر و بیاعتمادی عمومی دامن بزنند.
وظیفه صنعت خودرو چیست؟
در شرایطی که اعتماد عمومی بهحداقل رسیده، نخستین کار صنعت خودرو، بازسازی ارتباط با جامعه است. نه با شعار، نه با آگهیهای پرزرقوبرق، بلکه با صداقت، شفافیت، و بازتعریف برند ملی. باید بپذیرند که ذهنیت منفی امروز، محصول رفتار سالهای گذشته خودشان است.
از طرف دیگر، خودروسازان باید در حوزه روایتسازی وارد شوند. همانطور که برندهای بینالمللی در فیلمها، مسابقات و شبکههای اجتماعی هویتسازی میکنند، خودروسازان ایرانی نیز باید از «داستان» برای ساختن تصویر خود استفاده کنند. وگرنه، فضای خالی را دیگران پر میکنند – گاهی با طعنه، گاهی با تحقیر، و گاهی با تمسخر در قالب جوکر.
آیا صنعت خودرو تنها مقصر است؟
واقعیت این است که مشکلات صنعت خودرو ایران تنها به خود خودروسازان محدود نمیشود. بخشی از این چالشها به نبود سیاستگذاری صحیح، تحریمهای اقتصادی، و موانع زیرساختی بازمیگردد. از قیمتگذاریهای دستوری گرفته تا واردات محدود قطعه و رقابت ناکافی، همه در شکلگیری این وضعیت نقش داشتهاند. با این حال، خودروسازان باید بپذیرند که در حوزه ارتباطات، روایتسازی و حفظ کیفیت، کمکاری کردهاند. مسئولیت اجتماعی آنها فراتر از مونتاژ و فروش خودروست؛ آنها باید در بازسازی ذهنیت عمومی و ایجاد امید، نقش فعالی ایفا کنند.