تیتر20 - در بافتهای شهری ایران، جایی که سالهاست چراغ سوپرمارکتهای محلی گرمابخش کوچهها و محلههاست، حالا سایه سنگین فروشگاههای زنجیرهای هر روز پررنگتر میشود. رقابتی نابرابر میان کسبوکارهای کوچک خانوادگی و غولهای خردهفروشی شکل گرفته؛ یکی با تکیه بر رابطه انسانی، اعتبار محلی و فروش اقساطی، دیگری با قدرت لجستیک، قیمت پایین و انبوه تنوع. فروشگاههای زنجیرهای آمدهاند که بمانند و سهم بگیرند، اما سوپرمارکتها هنوز نرفتهاند. آینده اما نامعلوم است؛ آیا دوران سوپرمارکتها به سر آمده یا این کسبوکارهای سنتی راهی برای انطباق و ماندگاری خواهند یافت؟ این گزارش، روایت چالشها و ظرفیتهای سوپرمارکتهاست در دورانی که قواعد بازی خردهفروشی تغییر کرده است.
خردهفروشی جدید، قواعد قدیم را برهم زده است
ظهور فروشگاههای زنجیرهای در دهه اخیر، بهویژه در کلانشهرها، نقطهعطفی در ساختار خردهفروشی ایران رقم زد. مدل توسعهای آنها مبتنی بر سرمایهگذاری متمرکز، مدیریت یکپارچه و لجستیک حرفهای است؛ مزیتی که سوپرمارکتهای سنتی از آن بیبهرهاند.
فروشگاههای زنجیرهای توانستهاند با بهرهگیری از اقتصاد مقیاس، قیمت نهایی کالا را کاهش داده، موجودی متنوع و تازهتری ارائه دهند و تجربه خرید برنامهریزیشدهتری به مشتریان عرضه کنند. در مقابل، سوپرمارکتها با محدودیت فضا، سرمایه اندک، تأمین غیربهینه و فقدان سیستم انبارداری علمی مواجهاند.
آنها عموماً وابسته به خرید روزانه از واسطهها یا عمدهفروشان محلی هستند که باعث افزایش قیمت تمامشده میشود. با این حال، سوپرمارکتداران میگویند رقابت نابرابر تنها در قیمت خلاصه نمیشود. توزیع اقلام یارانهای، تخصیص مجوزها، و حتی تبلیغات رسمی نیز بیشتر در خدمت زنجیرهایهاست. آنها از نوعی ناعدالتی نهادی سخن میگویند که باعث شده احساس کنند در این رقابت، صدایشان شنیده نمیشود.
لجستیک و قیمت؛ دو موتور محرک فروشگاههای زنجیرهای
فروشگاههای زنجیرهای از مزیت ساختارمند بودن بیشترین بهره را بردهاند. سیستمهای انبارداری مکانیزه، لجستیک سراسری و نرمافزارهای ERP باعث شده تا این فروشگاهها بتوانند کالاها را سریعتر، باکیفیتتر و ارزانتر به دست مشتری برسانند. همین موضوع، برگ برندهای است که سوپرمارکتها توان رقابت با آن را ندارند.
در عوض، آنها با محدودیت جدی در انبارش مواجهاند. بسیاری از سوپرمارکتها هنوز در انبارهای نمور، غیراستاندارد و بدون سیستم کنترل موجودی فعالیت میکنند. نبود سرمایش کافی، عدم رعایت زنجیره سرد، و عدم آموزش تخصصی به فروشندگان از جمله ضعفهایی است که در طول زمان نه تنها به زیان مشتری، که به کاهش سودآوری خود فروشگاه منجر میشود. این در حالی است که زنجیرهایها، با آموزش پرسنل، مدیریت شلف و تجربه کاربری بهتر، توانستهاند استانداردهای نوین خردهفروشی را به مشتری ایرانی معرفی کنند. سوپرمارکتدارها اگرچه از «مشتری محلی وفادار» خود میگویند، اما بهخوبی دریافتهاند که نسل جدید خریداران، بهخصوص جوانان، دیگر به صرف صمیمیت فروشنده خرید نمیکنند.
توزیع یارانه و تبعیض در میدان رقابت
یکی از نقاط اصلی گلهمندی سوپرمارکتدارها، به توزیع اقلام حمایتی دولت بازمیگردد. در سالهای اخیر، اقلامی چون روغن، برنج و گوشت تنظیم بازار اغلب در اختیار فروشگاههای زنجیرهای قرار گرفته و همین مسئله موجب شده تا سوپرمارکتها از رقابت در بازار کالاهای اساسی حذف شوند. مشتری که با بودجه محدود مواجه است، طبیعتاً به فروشگاهی مراجعه میکند که کالا را ارزانتر میفروشد، حتی اگر فروشگاه زنجیرهای کیلومترها از محل سکونتش فاصله داشته باشد.
این موضوع، فشار مضاعفی بر سوپرمارکتها وارد کرده است. بسیاری از آنها معتقدند که این سیاست نهتنها باعث کوچک شدن سبد فروش آنها شده، بلکه موجب ریزش مشتریان قدیمی و کاهش گردش مالی نیز شده است. برخی سوپرمارکتدارها خواستار بازنگری در نظام توزیع اقلام حمایتیاند و میگویند اگر هدف، حمایت از مصرفکننده نهایی است، نمیتوان خردهفروشان محلی را نادیده گرفت که در دسترسترین گزینه برای بسیاری از خانوادهها محسوب میشوند. به اعتقاد آنها، برابری در دسترسی به کالاهای حمایتی، باید بهعنوان یک اصل رقابت منصفانه بازتعریف شود.
آینده سوپرمارکتها؛ تعامل یا انقراض؟
پرسش اصلی این روزها در ذهن سوپرمارکتدارها، نه فقط درباره حال، بلکه درباره آینده است. آیا این رقابت، به حذف کامل سوپرمارکتها منتهی خواهد شد؟ یا راهی برای تعامل و همزیستی وجود دارد؟ برخی تحلیلگران معتقدند که سوپرمارکتها اگر بتوانند تمایز ایجاد کنند، هنوز شانس بقا دارند.
ایجاد خدمات شخصیسازیشده، ورود به فروش آنلاین محلی، افزایش کیفیت بستهبندی، و حتی همکاری تعاونی با سایر فروشگاههای کوچک، از جمله راهکارهایی است که میتواند سوپرمارکتها را از وضعیت فعلی نجات دهد. از سوی دیگر، برخی سوپرمارکتداران بر این باورند که فروشگاههای زنجیرهای دیر یا زود به اشباع خواهند رسید و مشتریان دوباره به فروشگاه محلی و صمیمی باز خواهند گشت. اما واقعیت این است که بدون نوسازی در شیوه فروش، خدمات مشتری و مدیریت کالا، آینده برای سوپرمارکتهای سنتی چندان روشن نخواهد بود. در نهایت، این بازار است که تصمیم میگیرد چه نوع خردهفروشی را میخواهد؛ سنتی، مدرن یا ترکیبی از هر دو.
سخن پایانی
اگرچه فروشگاههای زنجیرهای با امکانات وسیع، سیستم توزیع قدرتمند و سرمایهگذاری کلان آمدهاند تا چشمانداز جدیدی از خردهفروشی ترسیم کنند، اما فراموش نباید کرد که سوپرمارکتها بخشی از زیستبوم اجتماعی محلهها هستند. آنها نه فقط محل خرید، که نماد اعتماد، ارتباط و تعامل محلیاند. حذف کامل این نهادهای کوچک از بازار، به معنای از بین رفتن بخشی از سرمایه اجتماعی شهر خواهد بود. وقت آن رسیده که سیاستگذاران، تحلیلگران اقتصادی و مدیران شهری، نگاهی دوباره به نقش، کارکرد و ظرفیت سوپرمارکتها داشته باشند. رقابت باید منصفانه باشد؛ نه صرفاً بر مبنای قدرت مالی و زیرساختی، که بر اساس تنوع در مدلهای کسبوکار و خدمت به جامعه محلی. سوپرمارکتها هنوز میتوانند بمانند، اگر دیده شوند، آموزش ببینند و به آنها فرصت داده شود تا خود را بازآفرینی کنند.